چکیده:
یکی از حوزههایی که سرایندگان و راویان از عهد باستان تا دورة اسلامی در روند تکوین تاریخی آن نقش داشته اند، شاهنامه سـرایی و حماسـه هـای شـفاهی بـوده است . سرایش سرودها و تشکیل روایات و داستانهای حماسی از طریق ترکیب و گسترش نقلی این روایات، داستانهای حماسی را ایجاد می کـرده اسـت . طبقـات کهن راویان چون گوسانها و خنیاگران که جای خـود را بـه راویـان اعصـار بعـد چون بلبل ها و نقالان می دهند و شکل گیری ادبیـات مکتـوب بـر مبنـای ادبیـات شفاهی ، مهم ترین ویژگی های این حوزه است . این جستار، بر مبنای شواهد متنی و تاریخی موجود، به جایگاه سـنت روایـت شفاهــی در ایـران باستــان و تـداوم سنت های ادبی مربوط بدان در شاهنامه سرایی و شکل گیری حماسه های شـفاهی فارسی در ادبیات عصر اسلامی پرداخته ، نقش تاریخی ایـن راوی- سـرایندگان را در روند نظم روایات پهلوانی بررسی کرده است
One of the main areas whose historical evolution was highly affected by composers and narrators from ancient time to Islamic era is Shahname-composing and verbal epics. Composing hymns and forming narrations and epic stories via combining and quoting broadcasting of these narrations had made many epic stories. Ancient kinds of narrators like musicians، singers and minstrels were replaced by later narrators of later eras like narrator-nightingales and storytellers; forming written literature based on oral (i.e. unwritten) literature is the most important feature in this area. This article dealt with the status of oral narration tradition in ancient Iran and continuing of literary traditions related to this in Shahname-composing and forming oral Persian epics in Islamic Era Literature and reviewed the role of these narrator-composers in process of rhyming epic narrations.
خلاصه ماشینی:
سؤال اساسی جستار حاضر این بوده است کـه راویـان شـفاهی چـه نقشـی در رونـد شاهنامه سرایی و تکوین قصص حماسی در ایران داشته اند و علاوه بر سـیر تـاریخی ، چـه بخش از سنت های ادبی و اشکال متنی و روایی مربوط به شاهنامه و دیگر آثار حماسـی ، در اثبات حضور این طبقه و تمایز جایگاه آنان با شاعران، کارآمد واقع خواهد شد؟ در این جستار، شواهد جدیدی طرح می شـود کـه گسـترش سـنت هـای ادبـی ایـن سرایندگان، از گوسانهای باستان تا راویان موسوم به «بلبل » را در شعر حماسـی فارسـی نشان دهد.
) (درخت آسوریک، ١٣٤٦: ٨٢- ٨٣ بسیاری از سرودهای این سرایندگان، سرودهای حماسی و نقلـی ای بـوده کـه شـرح قهرمانی ها و پیکارهای گردان (پیکارگرد) و آزمونهای آنها (مثل سرودهای هفـت خـوان رستم و اسفندیار) را روایت می کرده، مضـمونهـای ثـابتی داشـته اسـت کـه البتـه گـاه گوسانها با ذهن خلاق خود تصرفاتی در آنهـا مـی کـردهانـد؛ همـان سـرودهایی کـه در شاهنامه از آنها به «پهلوانی سرود» تعبیر شده است : بـــه رامشـــگری گفـــت کـــامروز رود بیــــارای بــــا «پهــــلوانی ســــرود» (فردوسی ، ١٣٨٥: ج ٨: ١٦٨٣/٤١٧) زننده بر آن سرو برداشت رود همـــان ســـاخته «پهلـــوانی ســـرود» (همان: ج٩: ٢٦٤٢/٢٢٨) در مورد بیت فوق که بخشی از یک پهلوانی سرود است ، حتـی توصـیف فردوسـی از درختی که باربد را در میان شاخساران خود پنهان کرده است ، توصیفی متناسب با لحـن و فضای حماسی است : یکــی ســرو بــد ســبز و بــرگش گشــن ورا شــــاخ چــــون رزمگــــاه پشـــن (همان: ج٩: ٣٦٣٦/٢٢٧) بدین ترتیب سرودهای حماسی ، نوع خاصی از لحن و بلاغـت ویـژة خـود را نیـز بـه همراه داشته اند که زمینه سازی فضای روایت را بـرای اغـراض بلاغـی راوی امکـانپذیــر می کردند.