چکیده:
دهههای متمادی است که پرسش مشهور «چه چیز عامل یا مانع پیشرفت کشورهای توسعهنیافته به سوی مدل جامعة صنعتی مدرن میشود؟» یکی از پرسشهای محوری دانشمندان علوم اجتماعی بوده است. برای پاسخ به این پرسش، ضروری است بتوانیم آرا و نظرها دربارة توسعهیافتگی/توسعهنیافتگی را دستهبندی کنیم و آنها را دقیق بخوانیم. در این نوشتار میکوشیم با تقسیم تمام حوزههای تحلیلی بحث دربارة چرایی توسعهیافتگی/توسعهنیافتگی ادبیات توسعه را از این زاویه طبقهبندی کنیم. از این منظر، اغلب تولیدات نظری دربارة توسعه را میتوان پیرامون موضوعات فرد، خانواده، بازار، جامعة مدنی، جامعة سیاسی، دولت، و نظام بینالمللی دستهبندی کرد. از انسانهای نوگرای اینکلس (فرد، عامل توسعه) تا غارت مداوم مازاد کشورهای توسعهنیافته و انتقال آن به مراکز نظام سرمایهداری جهانی آندره گوندرفرانک (نظام جهانی، عامل توسعهیافتگی/توسعهنیافتگی) را میتوان در این هفت حوزة تحلیلی، طبقهبندی و آرای آنها را تحلیل کرد.
“What is cause/barrier of underdeveloped countries to achieve development according to a model of modern industrial society?” is one of the most famous questions of social scientist for several decades. For answering to this question، classifying theories about development/underdevelopment is necessary. Classifying help us to understanding them. This paper tries to classify theories of development by dividing all of the analytical area in issue of development/underdevelopment. For this perspective، most theories of development are classified in seven areas: individual، family، market، civil society، political society، state، international system areas. For “Individual Change and becoming Modern” Alex Inkeles (Individual as development agent) to “contemporary underdevelopment is in large part the historical product of relations between the satellite underdeveloped and the now developed metropolitan countries” Andre Gunder Frank (international system as development/underdevelopment agent)، all of them can be classified in these seven analytical areas.
خلاصه ماشینی:
به طورکلی ، می توان به هفت حوزة تحلیلی فرد، خانواده ، بازار، جامعۀ مدنی ، جامعۀ سیاسی، دولت ، و نظام بین المللی برای بحث دربارة دلایل توسعه یافتگی /توسعه نیافتگی کشورها اشاره کرد.
در همین راستا، برخی دیگر (مانند گیسو، ساپینزا، و زینگالز، ٢٠٠٧) نیز معتقدند که پیوندها و تعهدات قوی در میان خانواده ها ضعف اعتماد تعمیم یافته ، بی علاقگی به مباحث عمومی ، و سیاست های عمومی ، یعنی اجزای سرمایۀ اجتماعی را در پی دارد و ازاین رو، در توسعۀ اقتصادی تأثیر منفی خواهد داشت (٢٠٠٨ ,Alesina and Giuliano).
جامعۀ سیاسی و توسعه در علوم اجتماعی، تفکیک دقیق و پذیرفته شده ای میان تشکل های معطوف به همیاری (جامعۀ مدنی)، تشکل های معطوف به سودآوری (جامعۀ اقتصادی ) وتشکل های معطوف به قدرت سیاسی (جامعۀ سیاسی ) صورت نگرفته است ، اما چنانکه اشاره شد، می توان به دلیل منطق متفاوت هر کدام از این تشکل ها، تمایزی میان حوزه های فعالیت آن ها قائل شد.
دولت در این جوامع ، با سیاست های خود، کسب سود برای بخش خصوصی را تسهیل و روند توسعۀ کشور را تقویت میکرد، اما در تحلیل نهایی، این بازار بود که فرایند توسعه را پیش می برد.
١. اسامه الغزالی حرب در مقاله زیر به نقش دولت های غربی در توسعه سیاسی کشورهای عرب منطقه خاورمیانه پرداخته است : Al-Ghazali Harb, Osama (2007) "The Role of the West in Internal Political Developments of the Arab Region", Arab Reform Initiative, 1April; Available online at: http://www.
), The Democratic Developmental State: Politics and Institutional Design, New York: Oxford University Press Inc. 52.