چکیده:
اختلافات میان آرا، شیوههای بهکارگرفتهýشده و پیýآمدهای آنها میان این دو متفکر بپردازد.در میان فیلسوفان اسلامی معاصر، محمدتقی مصباح یزدی در برخی از آثار خود به مناسبتهایی درباره صدق قضایای اولی سخن گفته است. در این نوشتار اولا نظریهای را در باب صدق قضایای اولی از آثار وی استخراج و این نظریه را در سه گام ارائه میکنیم. این سه گام در پاسخ به سه پرسش است: مسئله چیستی قضایای اولی؛ مسئله صدق قضایای اولی و مسئله کلیت قضایای اولی. خواهیم دید که در نظریه وی علم حضوری نقش اصلی را در پاسخ به مسائل فوق ایفا میکند. ثانیا به بررسی جایگاه علم حضوری در نظریه وی پرداخته، نشان خواهیم داد علوم حضوری مختلفی در نظریه وی به کار رفته است. ثالثا استدلال خواهیم کرد برای اینکه دیدگاه وی نظریهای موفق باشد، این علوم حضوری کافی نیستند و باید علوم حضوری دیگری را به نظریهوی افزود.
خلاصه ماشینی:
"اینکه آیا کوهن آرا و اندیشههای خود را از مانهایم برگرفته است، موضوع بحث این مقاله نیست؛ زیرا اینکار متضمن پژوهشی تاریخی در این زمینه است و تا جایی که نگارنده بررسی کرده است، منبع و مدرک مشخصی وجود ندارد کهآگاهیکوهناز آرای مانهایمرا نشان دهد؛ 1 اما میان انگیزهها، مفاهیم و شیوهای که مانهایم به یاری آن به تحلیلهای جامعهشناختی معرفت میپردازد و انگیزهها، مفاهیم و شیوه کوهن در بررسی معرفت علمی در کتاب ساختار، مشابهتهای قابل تأمل و جدیای میتوان دید که طبق آن میتوان این دو شیوه را حاصل رویکرد واحدی به معرفت دانست؛ مثلا اصطلاح کلیدی نظریه کوهن، یعنی پارادایم، نقش چشمانداز را در تبیین دورههای مختلف معرفت علمی بازی میکند یا کوهن آنگونه که در مقدمه کتاب ساختار بیان میکند، متأثر از تاریخ علم، فلسفه ویتگنشتاین و روانشناسی گشتالت است.
اما باید توجه کرد که منظور مانهایم این نیست که چون علوم طبیعی مانند دیگر شکلهای معرفت دارای خاستگاه اجتماعیاند، سپهر حقیقت فینفسه ندارند، بلکه اگر به ادامه اظهارات مانهایم در کتاب ایدئولوژی و اتوپیا توجه کنیم، میبینیم که وی برای شرح و بسط نظریهاش به مثالهایی از فیزیک کوانتومی متوسل میشود و به این نکته اشاره میکند که در فیزیک کوانتوم امکان ندارد از نتیجه اندازهگیریها سخن بگوییم که بتواند مستقل از ابزار مورد استفاده اندازهگیری به ضابطه و فرمول درآید و از اینرو با عدم قطعیت(اصل معروف هایزنبرگ) مواجهایم."