چکیده:
یکی از ابعاد اعجاز قرآن، پیشگویی از آینده است. در این میان خبر غیبی غلبه روم بر فارس در سوره روم، از جهات گوناگون نظیر: زمان نزول، شان نزول، مکان آن، علت شادی مسلمانان مورد اختلاف آراء اندیشمندان است. این تحقیق با طرح مواضع اختلافی و بررسی آنها با بیان ادله متقن و مستدل در صدد رفع اختلاف ها برآمده، تفسیری صحیح از این آیه ارائه داده است. سوره روم از نظر ترتیب هشتاد و پنجمین سوره و از سوره های مکی است. تطبیق تاریخی نیز بازه زمانی بین شکست و پیروزی را هفت سال، طرف درگیر را فارس، زمان شکست را سال هفتم بعثت و پیروزی را در سال های پنجم و ششم هجرت، می داند. علت شادی مسلمانان نیز به اثبات حقانیت سخن وحی با پیروزی روم و یقین به تحقق وعده، همزمان با آن برمی گردد. استناد به قرائت حفص از عاصم از دیگر دلایل اثبات ادعا است و مستندات مدنی بودن سوره، به دلیل ضعف سندی و ... مورد نقد قرار گرفته است.
خلاصه ماشینی:
حال اين سؤال مطرح ميگردد که ديدگاه صحيح در تفسير آيات آغازين سوره روم و درباره زمان و مکان درگيري و طرفهاي درگير کدام است؟ از اين روي، نگارندگان کوشيدهاند با طرح نظرهاي مختلف و نقد و بررسي آنها از طريق ارائه دلايل مستند و قطعي، ابهامهاي موجود در يکي از بزرگترين مواضع اختلافي را ـ که تا به حال مقالهاي درخور در اين زمينه تدوين نشده ـ برطرف کنند.
(طبري، 1387: 21 / 16 ـ 11؛ ابنكثير، 1419: 3 / 426 ـ 422، طوسي، بيتا: 8 / 228؛ طبرسي، 1417: 4 / 460؛ طباطبايي، 1417: 16 / 164 ـ 163؛ فضل الله، 1419: 18 / 97 ـ 96) براساس اين شأن نزول که مورد قبول بيشتر مفسران است، سوره روم مکي بوده و پيش از هجرت نازل شده و جنگ بين ايران و روم و پيروزي فارس بر روم نيز قبل از هجرت اتفاق افتاده است.
شأن نزول آيه که مورد پذيرش بيشتر مفسران و مورخان است، نشان ميدهد که سوره روم مکي بوده و قبل از هجرت نازل شده است.
(طباطبايي، همان: 16 / 155) در نتيجه با توجه به اثبات مکي بودن سوره روم و تطبيق تاريخي حادثه، زمان پيروزي روم بر فارس، سالهاي پنج يا ششم هجرت بوده است.
اختلاف قرائتها در واژههاي «غُلِبَت» و «سَيغلِبون» با نظر به قرائتها در کتب تفسير و علوم قرآني، سه وجه مشاهده ميشود: در اين آثار آمده است که پيامبر| در جنگ خندق، فتح ايران و روم را بشارت داده است: ابنهشام، همان: 2 / 220؛ ابنسيد الناس، 1414: 2 / 88 ؛ طبرسي، 1417: 19؛ ابنشهرآشوب، 1376: 119؛ محمد بن اسحاق، بيتا: 230؛ ابنکثير، همان: 4 / 99؛ ذهبي، همان: 2 / 287؛ واقدي، همان: 2 / 452.