چکیده:
با توجه به حضور اسلام به عنوان عنصر تعریف کننده اصلی ملت های خاورمیانه و از سوی دیگر، شکست و بی اعتباری گفتمان ها و الگوهای معاصر مدعی و کنشگر در صحنه سیاسی این منطقه، اسلام و جهت گیری اسلامی، انتخاب طبیعی ملت های خاورمیانه است. این موضوع از آن جهت حائز اهمیت است که این بیداری و وقوع خیزش های جدید در منطقه خاورمیانه عربی، نشان از دوران جدید در عرصه روابط بین الملل داشته که ممکن است سبب ساز نوعی انتقال ژئوپولیتیک درحال شکل گیری شده و استقرار وضع و نظریه های جدیدی از روابط بین الملل را به همراه داشته باشد. از این رو، مقاله حاضر با رویکردی توصیفی ـ تحلیلی در پی ارزیابی تاثیر نقش اسلام و موضوعیت آن در تحولات اخیر بوده و در این راستا بر این باور است که آنچه در این جنبش های مردمی اثرگذار واقع شده است، عامل هویت و ساخت و احیای هویت اسلامی است که بیش از مولفه های دیگر خودنمایی می کند.
Given the presence of Islam as the main factor defending middle eastern nations on the one hand and failure and invalidity of active and claiming contemporary discourses and paradigms in this region's political arena on the other hand, Islam and Islamic orientation is the natural choice of middle eastern nations. This is particularly important since this awakening and new uprisings in Arabic Middle East herald a new era in international relations which may instigate a kind of currently forming geopolitical transition and consolidate new theories of international relations. Therefore, through a descriptive analysis, this article tries to study the impact of Islam and its central role in recent developments and therefore believes what has been influential in these public uprisings is the factor of identity, formation and revival of an Islamic identity which expresses itself more than any other factor.
خلاصه ماشینی:
(دهقانی فیروزآبادی، 1391: 12) در همین راستا موازنه قوای منطقهای به سبب خیزشهای عربی جابهجا شده و یا در حال تغییر و تحول است و شاهد دو قطبی شدن خاورمیانه خواهیم بود؛ البته منطقه خاورمیانه از گذشته تاکنون بر مبنای موجودیت و محور اسرائیل دوقطبی بوده است؛ بدین مفهوم که یک جریان اسلامگرا و یک جریان محافظهکار سکولار در آن وجود داشته است.
لذا به نظر میرسد تا همین جا نیز خیزشهای مردمی متأثر از هویت سیاسی اسلام و انقلاب اسلامی ایران در جهان عرب، سببساز استقرار وضع جدیدی در روابط بینالملل شده است که ویژگی ضد هژمونی آن در مناطق مهم خاورمیانه در تقابل با آزادی عمل پیشین غرب قابل رؤیت است.
با اوجگیری تحولات اخیر در کشورهای منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا و در حالی که سیر این وقایع و خیزشهای مردمی میرود تا معادلههای پیشین منطقهای و جهانی را وارد مرحلهای تازه گرداند، جایگاه انقلاب اسلامی ایران در این رویداد بزرگ و ضرورت بازخوانی ماهیت این خیزشها و واکاوی مسیر حرکت و سرانجام آن نیز بیش از پیش خود را نمایان ساخته است.
چشمانداز موجود، حاکی از آن است که خیزشهای مذکور سرآغازی بر تحولات و لرزشهای ژئوپلیتیکی گسترده در فضای خاورمیانه و شمال آفریقاست که دگرگونیهای وسیعی را در صحنههای سیاست جهانی و مناسبات منطقهای و بینالمللی این حوزه به همراه خواهد داشت، به گونهای که با توجه به سوابق حرکتهای اسلامی که ابتدا پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی و سپس با راهاندازی رژیم اشغالگر قدس در سرزمینهای اشغالی فلسطین در این حوزه صورت گرفته است، میتوان خیزشهای کنونی را در قرن بیستویکم و بعد از سقوط صدام و جنگ 33 روزه لبنان به عنوان موج سوم از تحول ژئوپلتیکی بیداری اسلامی قلمداد کرد.