چکیده:
این پژوهش با روش اسنادی درصدد بررسی دیدگاه مولانا در زمینه شهادت
است. بررسیها نشان داده است که مولانا شهادت را مرگ آگاهانه و اختیاری انسان
برای نیل به سرچشمه نور و هستی میداند. او شهید را عاشق والامقامی میداند که با
حرکتی ارادی بهخاطر هدفی مقدس جان را نثار معشوق می کند. معرفت و ایمان، در
انسان عشق پدید میآورد؛ و عشق باعث شجاعت و درنهایت منجر به جانبازی عاشق
برای رسیدن به معشوق می گردد. معشوق حقیقی خود خریدار جان جانبازانی است که
در راه وصالش تمام بلاها و مشقات را به جان خریدهاند. بهعقیده وی ارزش جانبازی
و فداکردن جان بستگی به ارزش کسی دارد که برایش جان می بازد. وی میزان قدر و
منزلت هر فرد بهویژه عاشق را همسنگ محبوب و معشوق او معرفی میکند. به همین
سبب معتقد است که چون معشوق شهید، ارزشمندترین موجود یعنی خداوند است؛
شهید جایگاه بلند و شریفی دارد. از نظر پیر بلخ کشنده نفس چه در جهاد اصغر باشد
یا جهاد اکبر، شهید محسوب میشود، چرا که در هر دو عاشق به مشاهده معشوق
رسیده پس از فنا به مقام بقا نائل گشته و ضمن رهایی از رنج، نزد حق رزق و
روزگاری شیرین دارد.
خلاصه ماشینی:
کجایید ای سبک روحان عاشق پرنده تر ز مرغان هوایی کجایید ای شهان آسمانی بدانسته فلک را درگشایی کجایید ای در زندان شکسته بداده وامداران را رهایی کجایید ای در مخزن گشاده کجایید ای نوای بینوایی در آن بحرید کاین عالم کف اوسـت زمانی بیش دارید آشنایی کف دریاست صورت های عالم ز کف بگذر اگر اهل صفایی دلم کف کرد کاین نقش سخن شد بهل نقش و بدل رو گر ز مایی (دیوان شمس ، غزل : ٢٧٠٧) یار سبک روح به وقت گریز تیزتر از باد صبا بوده ای (دیوان شمس ، غزل : ٣١٦٥) شهیدان راه عشق چون میدانند خون بهایشان ، دیدار معشوق است بنابراین در جان باختن مشتاق اند.
چون که جانش وارهید از ننگ تن رفت شادان پیش اصل خویشتن (مثنوی، دفتر پنجم : بیت ٢٢٧٩) مولانا هدف از آمدن به این دنیا را تجارتی میداند که در آن مال و جان ایثار میشود تا در عوض آن از خداوند کالاهای بهتری دریافت نمود: مقصود از این بازار دنیا نظاره تنها نیست ، مقصود بازرگانی است به مال و به نفس بذل کردن تا عوض های شریف از مشتری ان الله اشتری دررسد بینهایت و بدین داعی منت باشد فراوان و بر احسان های ماضی منضم گردد (مولوی، ١٣٨٧: ١٧٦).