چکیده:
از موضوعات مهم دربارة انسان، سعادت و کمال است. از نگاه اسلام این
سعادت چیزی جز تقرب به خدای متعال نیست؛ تقربی ارزشی، سلوکی و از راه عمل
بیان می شود. از » لقاء « و » عند « ،» فلاح « ،» فوز « به شریعت، که با واژگان قرآنی
پرسش های مطرح دربارة این موضوع اینکه این نزدیکی به چه معنا و از چه سنخی
است و چه رخ می دهد که به سالک الی الله مقرب می گویند؛ آیا تحولی حقیقی و
کمالی در او رخ می دهد یا تشریفا او را مقرب می خوانند؟ شاخصه های این قرب
چیست؟ هدف این پژوهش بیان چیستی قرب به خدا و ویژگی های آن است. در اسلام
این سلوک عرفانی و کمالی، تحولی حقیقی و وجودی است و با به فعلیت رسیدن
استعدادهای ذاتی شخص با سیر و حرکت اختیاری برق آسا یا متوسط یا کند، در قالب
هجرت به سوی خدای متعال و دگرگونی درونی، یافتن حیات طیبه و وارد شدن به
عالم نور جلوه می کند و امری حقیقی، تشکیکی و اکتسابی است.
خلاصه ماشینی:
در اسلام این سلوک عرفانی و کمالی، تحولی حقیقی و وجودی است و با به فعلیت رسیدن استعدادهای ذاتی شخص با سیر و حرکت اختیاری برق آسا یا متوسط یا کند، در قالب هجرت به سوی خدای متعال و دگرگونی درونی، یافتن حیات طیبه و وارد شدن به عالم نور جلوه میکند و امری حقیقی، تشکیکی و اکتسابی است .
یکی از بحث ها در باب قرب به خدا این است که حقیقت و ماهیت آن چیست ؟ به بیان دیگر، برای شخص چه رخ میدهد که مقرب نامیده میشود؟ ویژگیها و شاخصه های این قرب چیست ؟ درست است که فهم و درک واقعیات وجودی و معنوی نیازمند شناخت ویژه و نیل به مراتبی از آن است و نمیتوان با مفاهیم ذهنی حقیقت آن را تبیین نمود، بلکه باید سالک آن مسیر بود تا به حقیقت آن دست یافت ، اما میتوان براساس تعالیم وحیانی و روایات ، آنچه در باب حقیقت قرب الی الله آمده است را جمع آوری و تحلیل کرد.
قرب کمالی قربی است که در پرتو ایمان و عمل صالح و بندگی خدا و پیمودن سیر تکامل حاصل شود: به بیان دیگر، خداوند دو گونه معیت دارد: معیت مطلق قیومی، که شامل همه چیز و همه کس میشود: «و هو معکم أین ما کنتم ؛ و هر جا که باشید همراه شماست » (حدید: ٤) و محصول آن نیز هدایت فراگیر و عمومی تکوینی است : «ربنا الذی أعطی کل شیء خلقه ثم هدی؛ پروردگار ما همان کسی است که آفرینش هر چیزی را به او ارزانی داشته ، سپس هدایتش کرده است » (طه : ٥٠) و معیت خاص با مؤمنان و اهل تقوا و احسان ، که نتیجه اش هدایت خاص تکوینی است (جوادی آملی، ١٣٧٨، ج ١: ٤٦٤).