چکیده:
میان بسیاری از اهل علم مشهور است که روش اجتهادی شیخ انصاری رحمه الله در راستای تکمیل و امتداد روش مرحوم وحید بهبهانی قرار دارد. نگارنده در این مقاله با بررسی تفصیلی شباهتها و تفاوتهای بنیادین روش این دو فقیه و اصولی بزرگ، ثابت کرده است که روش مرحوم شیخ فاصلههای بسیار زیادی از روش مرحوم وحید پیدا کرده است؛ به گونهای که بسیاری از شاخصههای اجتهاد را که مرحوم وحید شرط میدانسته است، ندارد و در مسیر دیگری حرکت کرده است.
خلاصه ماشینی:
"اگر چنین نیست )که قطعا چنین نیست( و امام به صورت متعارف و با لسان قوم به تبلیغ دین میپرداخت، به گونهای که مخاطب حتی دو احتمال هم در کلام ایشان نمیداد، پس چرا در فهم و تفسیر کلام ایشان به جای تلاش در کشف قرائن و شواهد مؤثر در مقام استظهار، به تکثیر احتمالات عجیب و غریب و توجیههای ناصواب پرداخته شود و با این کار خود، عملا حدیث را از درجه انتفاع ساقط کرد؟ این احتمال پردازی عجیب شیخ در حالی است که با مراجعه به روایت مورد بحث و روایات مشابه، مقصود از واژه سهو بسیار روشن است؛ زیرا گذشته از تعبیر »لیس علی الامام سهو« که میتوان از آن فهمید که شک در رکعات مورد نظر است، این روایت در ضمن روایات مشابهی آمده که مقصود از آنها شک در رکعات نماز است و جای هیچ گونه احتمالسازی را باقی نمیگذارد.
اساسا باید گفت حکمت اصلی فقاهت و رسیدن به درجه اجتهاد همین است که هم خود فقیه و هم مقلدان وی، تکلیف خود را به طور مشخص بدانند و از تنگنای احتیاط و حرج ناشی از آن خلاصی یابند؛ حال اگر روش اجتهاد ما به گونهای باشد که مدام ناچار به احتیاط شویم، چه طرفی از فقاهت و اجتهاد خویش بربستهایم؟ به باور ما آنچه سبب شده است مرحوم شیخ و اتباع وی گرفتار فقه احتیاطی و وسواس در فتوا شوند به دو دلیل است: یکی همان دقتهای نامتعارف و شبه فلسفی در متون است که به تکثیر احتمالات و عدم ثبات ذهن بر یک احتمال مشخص منجر میشد و دیگری، زیادهروی در نقل اقوال است."