چکیده:
بعد ازحمله امریکا به عراق و سرنگونی رژیم صدام حسین ، ایران ، عربستان و ترکیه به عنوان سـه کشـور مهـم منطقـه سـعی در افـزایش حـوزه نفـوذ و گسترش قلمرو ژئوپلیتیکی خود در عراق داشته اند. در ایـن میـان از سـویی ایران قراردارد که با قدرت گیری شیعیان در عراق با دولت جدید این کشـور به نوعی همگرایـی نسـبی دسـت یافتـه اسـت ؛ از سـوی دیگـر کشـورهای عربستان و ترکیه قراردارند که با توجه به منافع خود راهبردهـای خاصـی را در عراق جدید دنبال کرده اند. بر این مبنا پرسش اصلی که این مقاله مطرح میکند چنین است : عربستان سعودی و ترکیـه در رابطـه بـا دولـت جدیـد عراق چه سیاست هایی را اتخاذ کرده انـد و هـدف اصـلی آنهـا از اتخـاذ ایـن سیاست ها چه بوده است ؟ فرضـیه اصـلی پـژوهش حـاکی از آن اسـت کـه کشورهای عربستان و ترکیه در تلاش بوده اند تا با بهره گیری از شکا هـای اجتماعی عراق ، به ویژه شکا های مذهبی و قومی و با اتخـاذ سیاسـت هـا و راهبردهای گوناگون ، دولت جدید عراق را به چالش کشیده و حـوزه نفـوذ و قلمرو ژئوپلیتیکی ایران را تهدید نمایند. این مقالـه بـا رویکـردی تحلیلـی- توصیفی به سیاست ها و راهبردهای دولت های تاثیرگذار منطقه ای در عـراق پرداخته و با لحاظ نمودن سه سـطح داخلـی، منطقـ ای و بـین المللـی، بـه واکاوی تحولات عراق میپردازد. در این راستا، در سطح داخلی شـکا هـای اجتمـاعی پیچیـده و ضـعف دولــت -ملــت ســازی در عــراق کــه منجــر بــه تاثیرگذاری بالای هویت های قومی و مذهبی در مقابل هویـت ملـی شـده و زمینه پیوند برخی گروه های قومی مذهبی بـا کشـورهای همسـایه را ایجـاد نموده ، بررسـی مـ شـوند. در سـطح منطقـه ای، رقابـ هـای ژئوپـولیتیکی بازیگران منطقه ای با بهره گیری از عوامل داخلی عراق و در سطح بین المللی نیز سیاست قدرت های بزرگ به ویـژه ایـالات متحـده امریکـا مـورد توجـه قرارمی گیرد.
خلاصه ماشینی:
"به همین دلیل است که در رویکرد عربستان به عراق جدیـد، بـه ویـژه بعـد از سال ٢٠٠٥، نوعی عدم رضایت به چشم میخورد؛ زیرا از یک سو عربستان به دلیـل از دست دادن قدرت توسط اقلیت سنی و اجرا شدن روند دموکراتیک در عـراق بـه عنوان اولین کشور عربی در حـوزه خلـیج فـارس ، از خطـر فراگیـری آن بـه دیگـر کشورها از جمله خود در هراس بوده و از سوی دیگر، شکل گیری عراق جدیـد بـا محوریت شیعیان را باعث کاهش نفوذپذیری منطقه از سیاسـت هـای خـود ارزیـابی کرده است (نادرینسب ، ١٣٨٩: ٣٢٥).
در حالی که برای مدت های طولانی حالتی بحرانی در روابط بین ترکیه و کردستان عـراق حـاکم بـود، بعد از روی کارآمدن حزب عدالت و توسعه و با انتخاب اردوغان به نخست وزیـری / ترکیه از سال ٢٠٠٢ تاکنون ، تغییرات بنیادی در این روابط به وجود آمـده اسـت ؛ تـا 154 حدی که برمبنای راهبرد جدید طراحی شده داوود اغلـو در سیاسـت خـارجی و در پرتو شرایط جدیـد منطقـه ای و ارزیـابی مجـدد ترکیـه از منـافع خـود در افـزایش همکاریها با حکومت منطقه کردسـتان ، ایـن کشـور نگرانـیهـای گذشـته را کنـار گذاشته و این منطقه را به عنوان یکی از منـاطق فـدرال دولـت عـراق بـه رسـمیت شناخته و همچنین به افزایش همکاریها بـا آن پرداختـه اسـت ( :٢٠١٢ ,Charountaki ١٩٨)."