چکیده:
شکل گیری و نهادینه شدن فدرالیسـم بـه مثابـه شـناخته شـده تـرین نـوع حکمرانـی دموکراتیـک منطقـه ای-محلـی و دموکراسـی، نیازمنـد اشـاعه و نهادینه شدن فرهنگ سیاسی دموکراتیک و مـدنی، عبـور موفقیـت آمیـز از بحران هویت و مشروعیت و پیش شرط هایی از این قبیـل اسـت . در جامعـه عراق پس از سقوط صدام ، فدرالیسـم بـه مثابـه یکـی از تمهیـدات ائـتلاف بین المللی به رهبری ایالات متحـده امریکـا بـرای تثبیـت اوضـاع و تحقـق دموکراسی در عراق بود، اما فدرالیسم فقط در اقلیم کردستان پیـاده شـد و در مناطق مرکزی و جنوبی اجرا نشد. در این تحقیق ، هدف مهـم آن اسـت که با رویکرد جامعه شناختی سیاسی، تاثیر دو متغیر بحران هویت و فرهنگ سیاسی غیردموکراتیک ریشه دار بر عدم تحقق فدرالیسـم در جامعـه عـراق کنونی مورد بررسی و تحلیل قرارگیرد. پرسش مهـم آن اسـت کـه چـرا در عراق پساصدام ، فدرالیسم تحقق نیافت ؟ فرضـیه مهـم در ایـن نوشـتار ایـن است که بحران هویت تاریخی ریشه دار در عراق در یک سده اخیر و چیرگی فرهنگ سیاسی تابعیتی و هویت بنیاد قومی-مـذهبی بـر فرهنـگ سیاسـی دموکراتیک و مدنی و خشونت های فرقه ای-قومی برخاسته از آن ، سبب عدم تحقق فدرالیسم در عراق شده است . نتیجه مهم این تحقیـق آن اسـت کـه بحران هویت ملی ناشی از دولت و ملت سازی تحمیلی در بیش از یک سـده اخیر و تعارضات ، خشونت های قومی و مذهبی و فرهنـگ سیاسـی واگـرا در عراق پساصدام ، بر عدم تحقق فدرالیسم بسیار موثر بوده اند.
خلاصه ماشینی:
"بـا یک رویکرد جامعه شناختی سیاسی و تاریخی، بایستی خاطرنشان ساخت کـه ظهـور و گسترش خشونت های قومی و مـذهبی در عـراق ، صـرفا ریشـه در خـلا قـدرت مرکزی و دولت مقتدر ندارد، لذا عواملی همچـون نبـود یـک هویـت ملـی فراگیـر، کینه های تاریخی سه گروه بنـدی قـومی و مـذهبی در عـراق نسـبت بـه یکـدیگر و دولت -ملت سازی آمرانه و تحمیلی از زمان حکومت فیصل به این سو، بـه ویـژه در دوران حاکمیت حزب بعث ، نقش مهمی در ظهور و گسترش خشونت هـای پـس از سقوط صدام داشته اند.
در این تحقیق ، تلاش میشود به این پرسش مهم پاسخ تحلیلی داده شـود: چـه / ارتباطی بین ساختار هویتی و نوع فرهنگ سیاسی و عدم تحقق فدرالیسـم در عـراق 172 کنونی وجود دارد؟ در پاسخ به پرسش تحقیق ، فرضیه به این صورت طرح میشـود: بحران هویت تاریخی ریشه دار در عراق در یک سده اخیر و غلبـه فرهنـگ سیاسـی تابعیتی و هویت بنیاد قومی-مذهبی بر فرهنگ سیاسی دموکراتیک و مدنی، منجر بـه برتری تعلقات فروملی مذهبی-قومی بر تعلقات ملی، خشونت فزاینده و عدم تحقق فدرالیسم در مناطق مرکزی و جنوبی شده است .
قاعده وحدت در عین کثرت ، یک پیش شرط مهم برای فدرالیسم اسـت ، امـا بحـران هویت ملی، فرهنگ سیاسی واگرای قومی و مذهبی و عدم ریشـه دار شـدن فرهنـگ مدنی و دموکراتیک باعث شدند که این قاعده در جامعـه عـراق از سـوی کنشـگران سیاسی و اجتماعی مورد بـیتـوجهی واقـع شـود و وحـدت کشـور تحـت الشـعاع تصفیه های قومی و مذهبی قرارگیرد."