چکیده:
شعر به مثابه رسانه دیرین ادبی، بسیاری از هنجارهای اخلاقی را بازگو میکند. در پیشینه این رسانه دو قصیده مشهور «لامیة العرب» و «لامیة العجم» بازتابدهنده فرهنگ؛ هنجارها و ناهنجاریهای رفتاری دو نسل و دو جامعه متفاوت یعنی دوره جاهلی و عصر عباسی است. در این جستار معلوم گشته که «لامیة العرب» در پردازش هنجارها، بیشتر تصویری هنری از خلق و خوی حاکم بر جامعه جاهلی و شخصیت شنفری است، ولی «لامیة العجم» آیینه حکمتهای برگرفته از آموزههای دینی و مثلهای رایج عصر طغرایی است، و استدلال و برهان قراردادن حکمتها وجه امتیاز سروده طغرایی بر قصیده شنفری را ثابت میکند.شعر به مثابه رسانه دیرین ادبی، بسیاری از هنجارهـای اخلاقـی را بـازگو مـیکنـد. در پیشینه این رسانه دو قصیده مشهور «لامیۀ العـرب » و «لامیـۀ العجـم » بازتـاب دهنـده فرهنگ ؛ هنجارها و ناهنجاریهای رفتـاری دو نسـل و دو جامعـه متفـاوت یعنـی دوره جاهلی و عصر عباسی است . در این جستار معلوم گشته که «لامیۀ العرب » در پـردازش هنجارها، بیش تر تصویری هنری از خلق و خوی حاکم بـر جامعـه جـاهلی و شخصـیت شنفری است ، ولی «لامیۀ العجم » آیینه حکمـت هـای برگرفتـه از آمـوزه هـای دینـی و مثل های رایج عصر طغرایی است ، و استدلال و برهان قراردادن حکمت هـا وجـه امتیـاز سروده طغرایی بر قصیده شنفری را ثابت میکند.
خلاصه ماشینی:
"وی با تعبیر «أمیل » آن هم با لام تأکید طبیعت صحرا و ساکنان وحشی آن را بر قـوم و قبیلـه خـود تـرجیح داده و میگوید: أقیموا بنی أمـی صـدور مطـیکم فــإنی إلــی قــوم ســواکم لأمیــل (دیوان ، ١٩٩٦م :٥٨) شنفری رهایی از زندگی با انسـان هـا و در عـوض ، زیسـتن بـا وحـوش بیابـان را ارج مینهاد و با ساختار «هم الأهل » یعنی با معرفه آوردن مسند که مفید قصر بیـانی اسـت ، فقط وحوش بیابان را اهل هم زیستی مـیدانـد و سـبب آن را رازداری و خـوار نسـاختن انسان از سوی حیوانات یعنی حفظ کرامت هم زیستان میداند و میگوید: ولی دونکم أهلـون سـید أملـس وأرقــط زهلــول وعرفــاء جیــأل هم الأهل لا مستودع السر ضـائع لدیهم ولا الجانی بمـا جـر یخـذل (همان ) طغرایی دست پرورده مکتب رسول الله (ص ) همو که میفرمـود: «إـنی بعثـت لاـأ تم م مکـارم الاأخلااق »(بیهقی،١٤٢٤ق ، ج ١٠: ٣٢٣) و پیرو پیامبری است که در کلام وحی به «خلـق عظیم » ﴿وإنک لعلی خلق عظیم ﴾(القلم .
شنفری راز تـرجیح زنـدگی بـا حیوانات را د رازداری آن ها میداند، و به گونـه آیرونـی و طعنـه زدن ، عـادات مـردم بـه افشای اسرار دیگران را به سخره گرفته و به نقد میکشد و میگوید: هم الأهل لا مستودع السر ضـائع لدیهم ولا الجانی بما جـر یخـذل (دیوان ، ١٩٩٦م : ٥٩) و طغرایی نیز با آرایه تجرید خویشتن را خطاب نموده و بـا زبـان صـراحت رازداری را مایه نجات از لغزش میداند و میگوید: ویــا خبیــرا علــی الأســرار مطلعــا أصمت ففی الصمت منجاة مـن الزلـل (البستانی، ١٩٦٨،ج ٣، ٣٤٢) مقایسه پردازش هر دو شاعر به ارزش رازداری نشان مـیدهـد کـه هـر دو شـاعر بـه گونه ای غیرمستقیم رازداری را توصیه میکنند."