چکیده:
مقاله حاضر در صدد است به بررسی حد و معیار غلو و تقصیر از نگاه مفید و مجلسی بپردازد. هر دو متکلم موارد مشابهی را به عنوان معیار غلو مطرح کرده اند از جمله اعتقاد به الوهیت معصومین و نبوت امامان، اعتقاد به حلول و اتحاد ذات خداوند با معصومان، یا اعتقاد به اینکه با وجود معرفت امامان، انجام تکالیف شرعی لازم نیست. معیار مشترک تفویض نیز این است که معصومان علیهم السلام (به طور مستقل وهم عرض با خداوند) متصف به صفاتی چون خالقیت، رازقیت و زنده کردن و میراندن شوند. اختلاف نظر این دو در تعیین حد و معیار غلو و تقصیر در مسائلی نظیر علم امام، عصمت از گناه صغیره یا سهو، خلقت متقدم چهارده معصوم، کرامات یا فضایل خارق العاده، شان و جایگاه ایشان در هستی و امثال آن نمودار می شود است ودامنه این اختلاف باعث می گردد که غالی و مقصر در نظر هریک متفاوت باشد. توجه به این تفاوت ها از آن رو حائز اهمیت است که از نظر فقهی، غالی کافر شمرده می شود و لوازم کفر بر او مترتب می گردد لذا جا دارد که اولا در تعیین حد و ملاکی که عدول از آن غلو (یا تقصیر) شمرده می شود به امور متفق علیه نزدیک و نزدیک تر شد و ثانیا در کافر خواندن غالیان، به آرایی از این دست که می گوید غلو تنها اگر به انکار (آگاهانه و عمدی) الوهیت و توحید و نبوت منجر شود، موجب کفر خواهد بود توجه نموده، در مسائل اختلافی و جدلی الطرفین و در امور فرعی و جزئی، مطابق حدود و ملاک های شخصی یا حداقلی، افراد را به غلو و تقصیر متهم نکرد.
خلاصه ماشینی:
مطابق این ملاک، اعتقاد به صدور هر نوع گناه کبیره یـا صغیره یا سهو و نسیان از معصومان در این محدوده زمانی، تقصیر در حـق آنـان اسـت و بـر همین اساس است که وی صدوق را به سبب اعتقادش به وقوع سهو از سوی پیامبر صـلی الله علیه و آله درهنگام نماز به تقصیر منتسب می کند، اما از زاویه دید صدوق، چون نفـی صـدور سهو و نسیان از سوی معصومان، شبهه ی خدا انگاشتن ایشان را در اذهان تقویت می کنـد لـذا خداوند، خود عمدا سهو (رحمانی) را بر آنان غالب می گرداند و بنابراین ، نظریه عصمت مطلق اندیشمندانی چون مفید، غلو در حق معصومان و بـه حـد الوهیـت رسـاندن آنهـا محسـوب ١.
حال روشن نیست که چطـور ممکـن است امامانی که علم خود را از حضرت رسول صلیالله علیه و آله گرفته انـد و خـود مفیـد هـم روایاتی در تأیید این مطلب آورده (همان، ١٣/ ١٤) عالم به این امور باشند ولـی پیـامبر اکـرم یعنی منبع آن علوم، چیزی از آن دانش ها نداند؟ همچنین ، اگر ندانستن برخی علوم و صنایع ، از نظر وی، نقصی برای پیامبر اکرم به شمار نمی رود؛ چرا همین حکم را به ائمه علیهم السلام نیز تسری نمی دهد و اطلاع بر همه زبانها و علوم و صنایع را به عنوان یـک فضـیلت بـه ایشـان نسبت می دهد؟ «علم غیب امام » و گستره و شمول آن نیز یکی دیگر از موضوعات مطرح در بحث غلـو و تقصیر است .