چکیده:
مساله کرامت در مجموعه عرفان اسلامی، جایگاه مهمی دارد. این کرامات که همگی از قدرت الهی ناشی میگردند، گاه حواس جسمی دارندة آن را بسیار قویتر از حد معمول نشان میدهند و گاه محدودیت های زمانی و مکانی را در هم میشکنند و از آن فراتر میروند؛ آن گونه که مشاهدة عوالم دیگر میسر میگردد و اشراف بر خاطر مریدان و حتی عوام امکان پذیر میشود و آشکار ساختن آن مایه شگفتی میگردد. مولانا نیز به مساله کرامت نگاه ویژه ای داشته است و شیوه و شگرد تمثیل را در خدمت بیان یکی از دشوارترین و پیچیده ترین مباحث عرفانی، یعنی کرامت درآورده است . جذابیت قصه و روایت از یک سو و تسلط شگفت مولانا بر این شیوه از سوی دیگر باعث میشود که مخاطب به راحتی انواع و اقسام کارهای خارق عادت را ببیند و بشنود و بپذیرد.
خلاصه ماشینی:
البته نیاز استفاده از این شیوه برای مولانا زمانی بیشتر خود را نمایان میسازد که بدانیم بیشتر مخاطبان او مردم معمولی و عوام جامعه بوده اند که نمیتوان جز با قصه و تمثیل و سرگرمی و گاه هزل و طنز و خنده ، مفاهیم اخلاقی و عرفانی را برایشان بازگو کرد.
غلامحسین زاده در مقالۀ «نقد و تحلیل حکایات کرامت های مولانا در رسالۀ سپهسالار» بر این باور است که یکی از دلایل عمده نقل کرامات صوفیه ، کرامت خواهی و کرامت جویی کسانی بوده است که داستان های کرامتی را با آرزوها و خواسته های خود هماهنگ دیده اند(غلامحسین زاده ، ١٣٨٦: ١٢٥).
به طور کلی، صوفیه راهی کوتاه اما دشوار برای رسیدن به عالم فراحس پیشنهاد کرده اند که آن تصفیۀ باطن از غیر حق است ؛ گوستاویونگ نیز کوشیده با زبان خود امکان رسیدن به این عرصه را برای روح و روان آدمی تشریح کند(پشت دار و عباس پور، ١٣٨٨: ٥٩).
کوه ، یحیی را نه سوی خویش خواند؟ قاصدانش را به زخم سنگ راند؟ گفت : ای یحـیـی بـیـا در مـن گـریـز تـا پناهت بـاشم از شمشیر تـیـز (همان :١/ ١٨٤٤ـ١٨٤٣) ٤-٢-کرامات اولیاء و عرفا: در این قسمت به ذکر برخی از تمثیل ها و حکایت هایی دربارة اولیاء و عرفایی میپردازیم که مولانا حادثه و ماجرایی شگفت انگیز از زندگیشان را در مثنوی گنجانده است .