چکیده:
پژوهش حاضر درصدد است با استفاده از آموزش مبتنی بر بکارگیری هوش جنبشی- حرکتی گاردنر میزان تاثیر این شیوه را بر یادگیری دانشآموزان در درس علوم پایه اول ابتدایی بررسی کند. هوش جنبشی- حرکتی توانایی استفاده ماهرانه از حرکات بدنی و کار کردن با اشیاء و به کارگیری حرکات ظریف انگشتان یا دستها و استفاده از کل بدن است. روش پژوهش نیمه آزمایشی است که نمونه آماری شامل 60 دانشآموز پسر پایه اول دوره ابتدایی از شهرستان قدس به شیوه نمونهگیری تصادفی ساده انتخاب شدند و30 نفر آنان در طی یک دوره آموزشی 16 جلسهای به شیوه آموزش مبتنی بر نظریه هوش جنبشی- حرکتی آموزش دیدند و 30 نفر به عنوان گروه کنترل نیز به شیوهی سنتی مفاهیم درس علوم را دریافت کردند. میزان یادگیری گروه نمونه از طریق پیش آزمون و پس آزمون مشخص شد. پایایی آزمون از طریق ضریب آلفای کرانباخ معادل 92/0 به دست آمد و روایی آزمون نیز مورد تایید کارشناسان و متخصصان رشته علوم تربیتی قرار گرفت. دادهها از طریق نرم افزار آماری SPSS نسخه 18 و آزمون آماری t و فیشر تحلیل شد. یافتهها نشان داد که آموزش بر مبنای استفاده از هوش جنبشی- حرکتی در نظریه گاردنر موثرتر از آموزش به شیوهی سنتی است به گونهای که دانشآموزان علاقه و نشاط بیشتری موقع تدریس به این شیوه از خود نشان میدهند و یادگیری آنها نیز پایدارتر است.
خلاصه ماشینی:
روش پژوهش نیمه آزمایشی است که نمونه آماری شامل 60 دانشآموز پسر پایه اول دوره ابتدایی از شهرستان قدس به شیوه نمونهگیری تصادفی ساده انتخاب شدند و30 نفر آنان در طی یک دوره آموزشی 16 جلسهای به شیوه آموزش مبتنی بر نظریه هوش جنبشی- حرکتی آموزش دیدند و 30 نفر به عنوان گروه کنترل نیز به شیوهی سنتی مفاهیم درس علوم را دریافت کردند.
بعضی از نتایج به دست آمده نشان میدهد که در سطح آموزش ابتدایی - Manipulation - Salsmn - SidneyandEllen - Fyncham - International Evaluation Association دلایل محکمی برای پشتیبانی از این نظر به دست نیامده است که تدارک انجام آزمایشها و کارهای عملی، بر پیشرفت تحصیلی در درس علوم تجربی تاثیر دارد.
بر اساس مطالعات انجام یافته و با توجه به اهمیت هوش جنبشی- حرکتی بر یادگیری میتوان اظهار داشت که پژوش حاضر درصدد است تا تأثیر آموزش مبتنی بر نظریه هوش جنبشی- حرکتی گاردنر را بر یادگیری درس علوم دانشآموزان پسر پایه اول دوره ابتدایی شهرستان قدس در سال تحصیلی 92-91 بررسی کند.
نتایج پژوهش حاضر با پژوهشهای دیگر از جمله (نیرو،1387؛ پاشاشریفی، 1384؛ عبدی و همکاران، 1390؛ شاهی، 1388؛ بالغیزاده، 1381؛ نصیری و همکاران، 1391؛ حسینی قطره، 1375؛ قاسمی، 1370؛ سالسمن، 2010؛ سیدنی و الن، 2010؛ فینچام، 2009؛ اندروز، 2009) در خصوص تأثیر آموزش مبتنی بر هوشهای چندگانهی گاردنر در مقایسه با رویکرد سنتی هماهنگی دارد و تماما دال بر اثربخشی چشمگیر آن است.