چکیده:
این مقاله با به کارگیری روش شناسی پسافرمالیسم باختین و با تاکید بر نظریة زبان شناسی اجتماعی، بهموقعیت مندی، کرونوتوپ و منطق « نقد سنت تحلیلی بوف کور پرداخته است. مولفه های سه گانةدر بوف کور خوانده و استدلال شد و برخلاف سنت تحلیلی مالوف و رایج، این رمان فاقد بافت » مکالمهاجتماعی- سیاسی مشخص )از لحاظ زمانی( در جامعة ایرانی است. در نقدهای ادبی مربوط به بوف کورسخن گفته شده است. » جامعة استبدادی دورة رضا شاه « و » جامعة پیشااسلامی « حداقل از دو بافتیافته های پژوهش نشان می دهد، عناصری از تک صدایی، نکوهش زندگی روزمره و امتناع از گفتگو درجامعة ایرانی در رمان بوف کور وجود دارد. گریز اخلاقی ایرانیان از زندگی روزمره، روابط سلطه آمیز درحوزة عمومی و میل به باطنی گرایی در مناسبات اجتماعی به نوبة خود موجب کم رنگ شدن کرونوتوپدر جامعة ایرانی شده است.
خلاصه ماشینی:
بر مبنای رویکرد باختین ، جامعه شناسی ادبیات فراسو یا برون سوی زبان را تحلیل نمیکنـد بلکه به مطالعۀ ساختارهای اجتماعی میپردازد، از این لحاظ که سخن مـیگوینـد و سخنشـان نوشته میشود (امیری، ١٣٨٨: ٤٣)؛ اما در عین حال از دیدگاه او، ادبیات در قالب سـاختارهای کلامی و زبان های جمعی در برابر ساختارهای اجتماعی به واکنش نیز میپـردازد (زیمـا، ١٣٧٧: ١٩٣).
از این منظر نقد ادبی جدید متأثر از زبان شناسی اجتماعی بیش از تأکیـد بـر عنصـر راوی و نویسنده ، رمان را به مثابۀ متنی چند صدا و فاقد سلطه مطالعه میکند.
بر اساس نظریۀ زبان شناسی اجتماعی، برخی از عناصر اجتماعی جامعۀ ایرانی در متن بوف کور مطالعه شده است .
سؤال هایی از این دست که «هدف اصلی صادق هدایت در این رمان چه بوده ؟»، «شخصـیت هـا به چه کسانی در بافت اجتمـاعی- تـاریخی ارجـاع مـییابنـد؟»، هـدف صـادق هـدایت از ایـن سیاه نویسی چه بوده است وگزمه ها نماد چه گروه اجتماعیایاند؟» نشان مـیدهنـد در مطالعـۀ رمان بوف کور تاکنون نویسنده محوری نقش مرکزی را بر عهده دارد.
به گمان ما اگر بتوان بوف کور را از منظر زبان شناسی اجتماعی مورد پرسش قـرارداد، راه را بر تحلیل های آزادانـه تـر بازخواهـد گذاشـت ، بـی آنکـه دغدغـه بـرای پیونـد میـان نشـانه هـای جهان زیست نویسنده با روان فردی راوی و هویت هـای جمعـی شخصـیت هـای داسـتان وجـود داشته باشد.
بحث و بررسی الف )موقعیت مندی سلطۀ اخلاقی نویسنده بر روایت بوف کور در بخش های عمده ای از داسـتان ، بـه ویـژه در نقـاط عطف به چشم میخورد که خود صداق هدایت در جریان داستان مداخله کرده است .