چکیده:
تحقیق حاضر دو نظریهی توازی ایستا و سلسله مراتبی را که از نظریههای ساختار سرمایه هستند، مورد آزمون قرار میدهد. بر اساس نظریهی توازی ایستا، شرکتها به دنبال دستیابی به یک ساختار سرمایه (نسبت بدهی) بهینه هستند که ارزش شرکت را حداکثر سازد، در حالی که در نظریهی سلسله مراتبی شرکتها بدون توجه به نسبت بدهی بهینه، ابتدا از محل وجوه داخلی و سپس وجوه خارجی اقدام به تامین مالی مینمایند. جامعهی آماری این تحقیق، در بر گیرندهی کلیهی شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار است و نمونهی مورد بررسی، شامل 248 شرکت از 20 صنعت مختلف است که دادههای آنها برای بازه زمانی 1381 تا 1388، با استفاده از مدل رگرسیون مقطعی- زمانی (پانل دیتا)، مورد آزمون قرار گرفته است. نتایج نشان میدهد که هیچ یک از دو نظریهی یاد شده، با قاطعیت کامل، قادر به توصیف ساختار سرمایهی شرکتهای مورد مطالعه نیستند. با این حال، شواهد از نظریهی توازی ایستا، بیشتر حمایت میکند. انجام آزمون به تفکیک نوع صنعت، در برخی صنایع، نشانگر تایید نظریهی سلسله مراتبی است و این موضوع اهمیت نوع صنعت را در تعیین رفتار تامین مالی شرکتها نشان میدهد.
Introduction: This study examines two theories including static trade-off and pecking order theories which belong to the capital structure’s theories. According to static trade-off theory، firms are searching for an optimum capital structure which maximizes the corporate value. Regarding this theory، firms ask for establishing a balance between benefits and cost of issuing the debts. The benefits of issuing the debts would be the tax deductibility of the interest and conflict decreasing between the shareholders and managers. On the other hand، the cost of issuing the debts would comprise potential bankruptcy cost and conflict between the shareholders and creditors. According to the pecking order theory، regardless to leverage optimal، financing decision through the internal funds would be the priority for firms، and when the internal funds are not enough، they use the external funds; in the meantime، they prefer issuing the debts to issuing the shares.
خلاصه ماشینی:
"در این پژوهش نیز جهت ارزیابی قابلیت توصیف ساختار سرمایهی شرکتها، از طریق نظریهی توازی ایستا مدل (ساندر و میرز، 1998) به شرح زیر، مورد بررسی قرار می گیرد: : تغییرات بدهی بلند مدت شرکت i در دورهی t نسبت به دوره t-1؛ : عرض از مبداء؛ : ضریب مدل توازی ایستا؛ : بدهی بهینه در دورهی t برای شرکت i؛ : بدهی بلندمدت شرکتi در دوره t-1.
بر اساس نظریهی سلسله مراتبی، شرکتها به دنبال ساختار سرمایهی بهینهای نیستند که باعث به حداکثر رسیدن ارزش شرکت شود؛ بلکه مدیران بدون در نظر گرفتن ساختار سرمایه و صرفا با توجه به هزینهی سرمایه، ابتدا از طریق وجوه داخلی(سود انباشته) و سپس وجوه خارجی(ابتدا اوراق بدهی کم ریسک و نهایتا انتشار سهام)، تامین مالی می نمایند.
چن (2004) گزارشهای مالی 77 شرکت چینی را برای سالهای 1995 تا 2000، مورد بررسی قرار داد و دریافت که نه نظریهی توازی ایستا و نه نظریهی سلسله مراتبی هیچ کدام قابلیت توصیف ساختار سرمایهی شرکتهای چینی را ندارند؛ بلکه یک مدل سلسله مراتبی جدید با اولویت سود انباشته، سهام عادی و بدهی بلند مدت، بر ساختار سرمایه، شرکتها حاکم است.
نتایج آنها نشان میدهد تصمیمات ساختار سرمایه در شرکتهای مورد مطالعه، همسو با تئوری سلسله مراتبی است از جمله این که شرکتهای مورد مطالعه، با افزایش سودآوری، سطح بدهی خود را کاهش می دهند و شرکتهای در حال رشد برای تأمین منابع مالی مورد نیاز خود، اقدام به استقراض مینمایند.
Titman & Wessels 13.
Chen & Strange 15.
Zoua & Xiao 17.
Harris & Raviv 6.
Sunder & Myers 8.
Frank & Goyal 10.
Flannery & Rangan 12.
Huang & Song 18."