چکیده:
اخوانالصفا و خلانالوفاء گروهی از فلاسفة مسلمان دارای آرمانها و دیدگاههای علمی، دینی و سیاسیاند. معرفشناسی آنان مبتنی بر فلسفة یونانی و مبانی دین اسلام است. به عقیدة آنان، یکی از عوامل اصلاح نظام فکری و اجتماعی بهکارگیری فلسفة یونانی است. از لحاظ سیاسی، با توجه به انحطاط، فساد و عدم تمرکز سیاسی در دستگاه خلافت عباسی یا تجزیة امپراتوری اسلامی، در مخالفت با آن حکومت و مترصد بنیاد نهادن نظام یکپارچه بر مبنای ارزشهای سیاسی اسلام بودند. از اینرو، مطالعه دربارة اخوانالصفا، نسبت به دیگر جنبشها و حرکتهای انقلابی، دارای اهمیت بیشتری است. این اشخاص که جز پنج نفر از هویت آنان اطلاع نداریم، مجموعههایی از علوم مختلف و از جمله فلسفه، اخلاق، سیاست و علمالاجتماع، موسوم به «رسایل اخوانالصفا»، تدوین و بهصورت پنهانی منتشر میکردند. این رسایل، اولین دائرةالمعارف در تاریخ تمدن اسلامی است.
Ikhwan-al-safa and khollan-al-wafa are some of Islamic philosophers with scientific، religious and goals and viewpoints. Their epistemology is based on Greek philosophy and Islamic principles. According to their opinions، religion was facing corruption and despotism. So، the only way to reform was the Greek philosophy. In political aspect، considering decline، corruption and decentralization in Abbasid’s state or the Islamic empire disintegration، they were against them and tried to make an integrative system according to political values of Islam. So، to study about Ikhwan-al-safa regarding the other movements and revolutionary groups، is more important. These persons that are unknown، except five، were writing and publishing some treatises about different subjects such as philosophy، ethics، politics and social knowledge in secret. These treatises are the first encyclopedia in the history of Islamic civilization.
خلاصه ماشینی:
این گروه در عشرت الفت و در دوستی صفا داشتند و بر پایۀ پاکی ، طهارت و نصیحت اجتماع کرده بودند و در میان خود مذهبی وضع کرده بودند و گمان میکردند که به واسطۀ آن ، راه را برای رسیدن به خشنودی خدا نزدیک کرده اند و سبب این کار آنان این بود که می گفتند: شریعت به نادانی ها آلوده شده و به گمراهی درآمیخته و شستن و پاک کردن آن را جز با فلسفه نمی توان ؛ زیرا فلسفه حاوی حکمیت اعتقادی و مصلحت اجتماعی است (حلبی ، ١٣٧٢: ١٥٠).
در رسالۀ بیست ونهم با عنوان «فی غرض السیاسات » گویند: بدان که جسد مورد سیاست واقع می شود و نفس سیاست کنندة جسد است ؛ پس نفسی که در سیاست جسد موفق باشد، امکان سیاست اهل خدمتگزاران و غلامان برایش فراهم می شود و کسی که بتواند سیاست اهل را بر اساس موازین عدالت اجرا کند، در سیاست قبیله و گروه موفق است و برای این شخص ، سیاست میسر می شود و کسی که سیاست مدینه و شهر را به انجام رساند، از عهدة سیاست ناموس و قانون الهی برخواهد آمد و امکان صعود به عالم افلاک و سماوات را مییابد و در آنجا به جزای خیر نایل می شود و به درستی که زندگی در دنیا برای او پست و بی ارزش خواهد بود (اخوان الصفا، ١٤٠٥ق ، ج ٣: ٤٨).