چکیده:
جهانشمولي از مهم ترين ويژگي هاي حقوق بشر محسوب مي شود و بحث از نسبت اصول جهانشمول حقوق بشر و زمينه هاي جزئي كه اين اصول بر آن تطبيق داده مي شود از اهميت فراواني برخوردار است. مقاله حاضر به بحث از مباني فلسفي و هرمنوتيكي جهانشمولي حقوق بشر اختصاص دارد و مي كوشد دو قرائت از جهانشمولي را با يكديگر مقايسه كند. تفكيك بين دو رهيافت «تكليف گرا» و «غايت گرا» هرچند ابتدا در فلسفه اخلاق مطرح شده است، در رويكرد هرمنوتيكي معاصر به عنوان دو نگرش تفسيري متمايز مورد تفسير مجدد قرار گرفته اند. نگرش تكليف گراي كانت جهانشمولي حقوق بشر را برمبنايي فرماليستي تفسير مي كند و طيف گسترده اي از روايت هاي مدرن از اصول جهاني حقوق بشر متاثر از اين دريافت از جهانشمولي هستند كه با خالي كردن اصول از هرگونه محتواي ارزشي و محلي مي كوشد جهانشمولي آن را تضمين كند. مقاله از دريافتي غايت گرا از جهانشمولي حقوق بشر دفاع مي كند كه برگرفته از هرمنوتيك فلسفي معاصر به ويژه انديشه هاي پل ريكور است. اين نگرش مقدمات فلسفي مناسب را براي تعامل ميان جهانشمولي حقوق بشر و محتواي فرهنگي و ارزشي جوامع مختلف فراهم ساخته و دريافتي «پرمايه» از اصول حقوق بشر عرضه مي دارد.
خلاصه ماشینی:
universality حقوق بشر، جلد٨، شماره ١و٢، (١٣٩٢)، ٣- ٢٢ بشر از یک سو و تنوع و کثرت - احیانا آشتی ناپذیر- فرهنگ های تاریخی چه باید کرد و تطبیق آن بر این چگونه میسر است ؟ به بیان دیگر با چه تعریفی از جهانشمولی می توان این تعارضهـا را حل و فصل کرد؟ متن حاضر در صدد تدارک پاسخی نظری برای این پرسش اساسـی اسـت .
به این ترتیب کانت هر چند بنیانگذار نظریة مـدرن حقـوق بشـر نیسـت ، امـا همانگونه که اشاره شد نخستین فیلسوفی است که به تثبیت و تحکیم مبانی آن پرداخـت و بـه جرأت می توان قرائت کانتی از جهانشمولی حقوق بشر (و فلسفه حقوق بشر به طـور عـام) را تـا امروزه قرائت غالب دانست .
تأکید کانت بر غیرتجربی بودن اصول اخلاقی تا حـدی است که او، که در حوزة عقل نظری اصل عدم تناقض (اصل این همانی ) را کافی نمی داند و حتی گزارههای ریاضیات را صرفا تحلیلی نمی داند، در فلسفه اخلاق خویش برای گریز از تجربه گرایی صرفا به اصل عدم تناقض توجه می کند و آن را به عنوان معیاری صوری برای تضمین کلیت و جهانشمولی گزارههای اخلاقی معرفی می نماید.
به عبارت دیگر کانت شرط جهانشمول بودن اصـل اخلاقـی را غیـرتجربـی بـودن و در نتیجه تأکید آن بر فرم می داند: «قانون ارادة ناب که آزاد است ، این اراده را در حـوزهای قـرار می دهد که کاملا مجزا از حوزة تجربی است و ضرورتی که بیان می کنـد، از آنجـا کـه نبایـد ضرورتی طبیعی باشد، پس نمی تواند مشتمل بر چیزی به غیر از شرایط صـوری امکـان یـک قانون به طور کلی باشد.