چکیده:
یکی از مباحثی که در ادبیات، امدروزه مدورد توجده قدرار دارد، مبحث آرکی تایپ است. این بحث به وسیله کارل گوستاو یونو ومکتب مردم شناسی تطبیقی دانشگاه شیکاگو مطرح گردید و در ادبیات راه یافته است. ناقدان ادبی ضمن مطرح کردن مباحثی از قبیل آنیما، آنیمو ، سایه، نقاب، تاریکی، شب، آب، دایره، اعداد و... به کند وکاو ضمیر ناخودآگاه جمای راه یافته و به تحلیل و نقد و بررسی هر اثر و خالق آن می پردازند. بدیهی اسدت تاریکی شب نیز چونان دیگر آرکیتایپ ها، نمادها و سمبلهای گوناگونی را در بر می گیرد که بعضی از این نمادها بوسیله ناخودآگاهی جمای در ذهن شاعران و نویسدندگان مشترک می باشد. ازین رو در این مقاله ضمن بررسی نمادهای سیاهی و تاریکی شب، به واکاوی و تطبیق نمادهای خاص این آرکیتایپ در میان اشاار سهراب سپهری و رابیندرانات تاگور پرداخته شده است.
خلاصه ماشینی:
ازین رو در این مقاله ضمن بررسی نمادهای سیاهی و تاریکی شب، به واکاوی و تطبیق نمادهای خاص این آرکیتایپ در میان اشعار سهراب سپهری و رابیندرانات تاگور پرداخته شده است.
» به نظر نگارنده چون سهراب طبیعتا با جنبه روانی رنگها آشنا بوده و هر رنگی را متناسب با مفهوم و معنای آن به کار برده است، آوردن صفت سرد برای سیاه به این دلیل است که در روانشناسی رنگها، در مبحث کنتراست سرد و گرم(دمای هر رنگ) «رنگ سیاه، سردترین کنتراست(دما)را داشته و ازین رو کمترین حرارت را در خود دارد.
نمونه دیگر را می توان در شعر دروگران پگاه مشاهده کرد که شاعر با آمدن معشوق درونی خویش (آنیما) شاهد برخاستن شب از تهی است ولی دوباره با رفتن او، دچار ابهام نسبی میشود که به همه چیز حتی علف نیز میپیچد: تو نیستی و تپیدن گردابی است/تو نیستی و غریو رودها گویا نیست، و درهها ناخواناست/ میآیی: شب از چهرهها برمیخیزد، راز از تهی میپرد/ روی چمن تاریک میشود، جوشش چشمه میشکند/ چشمانت را میبندی، ابهام به علف میپیجد.
(گویی با توجه به این که یکی از معانی رنگ سبز رویش و زایش است، حتی در نام حجم سبز نیز میتوان رویش و زایش را در دل تاریکیها و شبهای دفاتر پیش مشاهده کرد) به عنوان مثال در شعر از سبز به سبز او در تاریکی شب، ریشههایی را میبیند که آب را برای آنها معنا میکند.