چکیده:
مقاله حاضر، به مناسبت انتشار ترجمه فارسی کتاب مهم «درباره نقد، گذری بر فلسفه نقد» اثر نوئل کارول، فیلسوف تحلیلی معاصر و نظریه پرداز شهیر امریکایی، به معرفی و ارزیابی اجمالی این کتاب می پردازد. کتاب مزبور به ویژه از این نظر حائز اهمیت است که در مقابل جریان حا کم بر فلسفه نقد هنر معاصر که «نقد ارزیابانه» را همچون روشی درون نگرانه و استحسانی کما بیش کنار گذاشته است، دوباره بر نقش کلیدی
کارول در این کتاب می کوشد تا شالوده نظری استواری برای امکان تحقق نقد ارزیابانه واقع نگر مهیا سازد، کاری که ممکن است در نگاه بسیاری کسان کما بیش غیرممکن به نظر آید. ترجمه فارسی کتاب، ضمن وفاداری دقیق به اصل، با پانوشت های فراوان توضیحی و گاه اصلاحی، از این کتاب مهم و ک مابیش تخصصی متنی قابل استفاده برای عموم خوانندگان علاقه مند به موضوع فلسفه نقد فراهم آورده است.
خلاصه ماشینی:
"او به منظور اثبات گفته خویش، دعاوی مخالفان را یکبهیک میآورد و میکوشد که آنها را نقض کند (ص ۲۵-۵۰)؛ سپس گامی پیش مینهد و مدعی میشود که ارزیابی نهتنها نقد هنر راستین را از سایر انواع سخن درباره هنر جدا میسازد، غرض اصلی نقد هنر است، چندانکه سایر کارهایی که ممکن است منتقد در نقد خویش انجام دهد باید در راستای برآوردن غرض اصلی نقد، بر گرد محور ارزیابی اثر هنری بگردد و آن را نشانه گیرد یا به تعبیری خلاصهتر، «فرمان نقد در دست ارزیابی است» (ص ۵۱).
اما در خصوص هنر آوانگارد (پیشرو) که از کمند دستهبندیهای معروف هنری میگریزد و میکوشد از هر آنچه رنگ تعلق به سبکها و جنبشهای هنری پیشین میپذیرد آزاد باشد، چه میتوان گفت؟ پاسخ کارول به این پرسش بهاجمال آن است که در همین هنر پیشرو نیز نشانههای آشکاری از تأثیرپذیری از سبکها یا فنون معمول در پارهای از سنتهای هنری پیشین میتوان یافت؛ وانگهی، عمده هنر پیشرو به سبکها یا خردهجنبشهای متمایزی چون کوبیسم، فوتورئالیسم، پاپ آرت، و مینیمالیسم (کمینهگرایی) دستهبندی میشود و در نتیجه، ممکن است منتقد اثر پیشرو مورد نقدش را ذیل برخی از این سبکها جای دهد.
بدین ترتیب، منتقد باید برای خواننده نقدش توضیح دهد که آن اثر چگونه است و چه اجزائی دارد (وصف)، هر یک از آن اجزا چه دلالتهای معنایی یا نشانهشناختی یا تداعیگرانهای دارند (تبیین)، آن اثر در چه زمینه تاریخی، اجتماعی یا هنری جای گرفته (بررسی زمینه پیدایش)، چگونه اجزای آن در کلیت واحدی نظم و هماهنگی یافتهاند تا غایت یا غرض معینی را برآورده سازند (تفسیر و تحلیل)، و سرانجام اینکه آیا غرض یا غایتی که آن اثر بالفعل محقق ساخته بر غرض یا غایتی که از چنان اثری انتظار میرود منطبق است (ارزیابی)؟ این است دستور کاری که کارول برای منتقد هنر تجویز میکند."