چکیده:
زبان عارف تنها دریچهای است که از طریق آن میتوان از فراسوی قرنها به دنیای پیچیدة ذهن و ضمیر او راه برد. همة تجربههای عرفا، خود را در شعر و نثر ایشان آینگی میکنند، هرچه تجربههای عرفانی عرفا از علمالیقین بهسوی عینالیقین و حقالیقین پیچیدهتر میشود، زبان بلاغی آنها نیز از تشبیه به سوی استعاره و نماد و تناقض، رمزگون میشود. ما در این نوشتار، با تبیین مبانی نظری مقامات هفتگانه و حالات دهگانة عرفانی از کتب صوفیه و برشمردن عوامل موثر در کیفیّت گفتار عارف، یعنی «حالت صحو یا سکر»، «نوع حال و مقام عارف»، «گوینده و مخاطب»، «قصد عارف برای تعلیم یا تجربیبودن آن» و «ساختار طبیعی زبان» به دستهبندی بلاغی دیگری از گزارههای عرفانی دست زدهایم. بهطورکلی در مواردی قصد عارف تعلیم است و لذا بیانش «تشبیه و تمثیلمحور» و برخی احوال عاشق و معشوق، شهودمحور و بهتبع آن، بیان «استعاره محور» است؛ در مواردی مقامات و اطوار متقابل عاشق و معشوق، رفتارمحور و بهتبع آن، بیان «کنایه محور» میشود و در برخی حالات و مقامات، کلام حاصل بیخویشی و فناست و لذا «تناقضگونه و رمزمحور» است.
خلاصه ماشینی:
بررسی رابطۀ حالات و مقامات عرفانی با شگردهای بلاغی علیرضا فولادی استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه کاشان 1 عباس شاه علی رامشه دانشجوی کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران (از ص ١١٣ تا ١٣١) تاریخ دریافت مقاله : ١٣٩٥/١/٢٦، تاریخ پذیرش مقاله : ١٣٩٥/٩/٣٠ چکیده زبان عارف تنها دریچه ای است که از طریق آن میتوان از فراسوی قرن ها به دنیای پیچیدة ذهن و ضمیر او راه برد.
ما در این نوشتار، با تبیین مبانی نظری مقامات هفت گانه و حالات ده گانۀ عرفانی از کتب صوفیه و برشمردن عوامل مؤثر در کیفیت گفتار عارف ، یعنی «حالت صحو یا سکر»، «نوع حال و مقام عارف »، «گوینده و مخاطب »، «قصد عارف برای تعلیم یا تجربیبودن آن » و «ساختار طبیعی زبان » به دسته بندی بلاغی دیگری از گزاره های عرفانی دست زده ایم .
در حالت صحو، گزاره های عرفانی بیشتر جنبۀ تعلیمی دارند و شگردهای بلاغی که در مرکز کلام عارف قرارمیگیرند، بیشتر تشبیه و تمثیل و تقسیم است ، ولی در حالت سکر و بیخویشی، معنی روی در ابهام دارد و زبان ، پیچیده و رمزگون میشود؛ پورنامداریان میگوید: «از تشبیه ساده و صریح تا استعاره و از استعاره تا رمز، حرکت تدریجی را از وضوح به ابهام در معنی و از دوگانگی به وحدت در اجزای تصویر میتوان مشاهده کرد» (١٣٦٨: .