چکیده:
مطالعه حاضر رابطه بین میزان دینداری و کیفیت زندگی جوانان شهر شیراز را بررسی میکند. در ابتدا مطالعههای انجام شده در این حوزه را مرور کردیم، سپس بر اساس نظریهای مبتنی بر آرای بومشناختی پنج فرضیه را مطرح نمودیم. برای آزمون فرضیهها 550 جوان بین 15 تا 29 سال شهر شیراز را به شیوه نمونهگیری اتفاقی چندمرحلهای انتخاب کردیم. روش تحقیق این مطالعه، پیمایشی و با استفاده از پرسشنامه است. نتایج به دست آمده در سطح تحلیل دو متغیره نشان میدهد که بین کیفیت زندگی و جنسیت، رابطه وجود دارد و بین کیفیت زندگی و سطوح گوناگون فردی، خانوادگی، فراخانوادگی و کلان، رابطه مثبت و معنیداری وجود دارد.
نتایج به دست آمده در سطح تحلیل «رگرسیونی» نشان میدهد که متغیرهای سطح فردی، سن، طبقه پایین و بالای اجتماعی و سطح کلان بر روی هم 25 درصد از تغییرات متغیر وابسته را تبیین میکند. این تحقیق نشان میدهد که تقویت عوامل مذهبی، باورها، عقاید افراد و هویت مذهبی افراد جامعه تاثیر بسزایی بر بهبود سلامت روانی، اجتماعی، جسمانی و در کل کیفیت زندگی آنها دارد.
خلاصه ماشینی:
این تحقیق نشان میدهد که تقویت عوامل مذهبی، باورها، عقاید افراد و هویت مذهبی افراد جامعه تأثیر بسزایی بر بهبود سلامت روانی، اجتماعی، جسمانی و در کل کیفیت زندگی آنها دارد.
افراد در مواقع بحرانی مانند رفع نیازهای روحی و همچنین برای کسب رضایت از زندگی، از ارزشها و اعتقادات بیشتر بهره میبرند و به این طریق کیفیت زندگی خود را بهبود میبخشند (عظیمیهاشمی، 1383؛ Gautam, et al.
بسیاری از تحقیقات انجام شده در خارج از کشور ما را به این نتیجه رهنمون میکند که بین متغیرهای مذهبی و نتایج سلامتی در گروههای مختلف سنی روابط هماهنگی وجود دارد (Cohen & Koenig, 2003).
برخی از مطالعهها در این حوزه بر شبکههای اجتماعی تأکید کردهاند که بر اساس یافتههای آنها، مردم حضور در سازمانهای مذهبی را منبع مهم خشنودی در نظر میگرفتند که خود این مورد یکی از شاخصهای مهم کیفیت زندگی را بیان میکند (Lim & Putnam, 2010; Krause, 2008).
(Ahmed & Abdel-Khalek, 2010) «کاراوازوگلا» و همکارانش هدف مطالعۀ خود را ارزیابی رابطۀ میزان دینداری و کیفیت زندگی در میان بیماران سرطانی بیان کردهاند.
دینداری در بعد فردی شامل اعتقاد به خدا، اهمیت خدا، وابستگی به القاب مذهبی، باور به اینکه مذهب در زندگی اهمیت دارد و در نهایت مذهبی بودن میشود (Okulicz-Kozaryn, 2010).
, 1997) و نظریههای روانشناسی اجتماعی مانند نظریۀ یادگیری اجتماعی(King & Schafer, 1992) بر اهمیت آن تأکید بسیار شده است تا جایی که مذهب با ایجاد این همبستگی و به وجود آوردن درک معنایی از زندگی، کیفیت زندگی را بهبود بخشیده و علاوه بر بهبود سلامت روان، بر سلامتی جسمی افراد نیز تأثیر مثبت و بسزایی دارد.