چکیده:
علم فقه و اخلاق از قدیمی ترین علوم اسلامی هستند که در رفتار انسان تاثیر مستقیم داشته و همچون گذشته، زنده و بالنده، به نقش آفرینی پرداخته و به توسعه و گسترش قلمرو خود ادامه می دهند، همانگونه که فقه، مجموعه ای از قوانین وآیین زندگی انسان است اخلاق نیز مجموعه ای از صفات روحی و باطنی بشمار می رود. از این رو شناخت فقه و مکاتب فقهی و در مقایسه با آن، دانستن اخلاق و مکاتب اخلاقی، به عنوان دو دانش رفتاری، ما را در مسیر عمق بخشی به فهم تعاملات و روابط آن دو یاری می رساند و با طرح مباحث گوناگون و مقایسه ای از جمله تعریف دقیق و منبع شناخت فقه و اخلاق، می توان به چگونگی نسبت میان آن دو دست یافت. بدین جهت این مقاله برآن است، تا با بررسی مفهوم و منابع معرفتی آن دو، چگونگی رابطه علمی و منطقی و یا تمایز میان آن دو را بیان کند.که باتوجه به وجود نوعی همپوشانی بین آن دو، قطعا در مقام تعارض و تباین یک دیگر نیستند.
خلاصه ماشینی:
"» وی نظریه خود را به عنـوان نظریه پنجم در قالب احتمالات دیگر و سئوال چنین مطرح می کند: اما به نظر میرسد احتمالات منطقی دیگری هم وجود دارد؛ برای مثال آیا نمیتوان برخلاف دیدگاه رایج در میان اندیشمندان مسلمان که ـ بعد از علم کلام که به خصوص حوزة عقیده و اندیشـه مربـوط مـیشـود ـ فقـه و اخلاق را علومی اصیل و هم عرض در نظر میگیرند و از هرکدام اهداف خاصـی را انتظـار دارنـد، اخلاق را دانشی آلی در نظر بگیریم کـه در کنـار «منطـق و فلسـفه و کـلام » از علـوم عقلـی و / «ادبیات عرب و رجال و درایه » از علوم نقلی، در خدمت اجتهاد مطلوب قرار گیرد و با ارائۀ نظرات فنی و دقت های کارشناسانۀ خود، فقیه (به معنای صـاحب ملکـۀ اسـتنباط مطلـق احکـام فرعـی دین )را در شناخت کامل تر از موضوع بحث یاری دهد و به کشف صحیح احکـام شـرعی، کمـک رساند.
بررسی و نقد با نگاه دقیق و عمیق به دید گاه ها و تقسـیماتی کـه از سـوی پژوهشـگران در خصـوص موضوع ربط و نسبت میان فقه و اخلاق ، چند سطر پیشتر در این نوشته به آن ها اشاره شد، مـی توان چنین گفت : از میان دیدگاه ها و نظریه های مطرح شده ، برخی از آن ها بـه نـوعی بـا هـم همپوشانی داشته و از واژگان مترادف استفاده شده است و یا عبارت اخری یکدیگر مـی باشـد، و تقسیم جدیدی تلقی نمی گردد."