چکیده:
رسانهها، مطمئنا بخش جداییناپذیری از زندگی انسانهای امروزی و کودکان و نوجوانانی است که در واقع جزء اصلی ترین مخاطبان رسانهها هستند. قدرت پردازش و تجزیه و تحلیل درست اطلاعات و اخبار دریافتی، در کودکان کمتر از گروه بزرگسالان است. اصولا رسانههای جمعی میتوانند ابزار مناسبی برای انتقال محتوای دینی به مخاطبان باشند. اما سوال این است که رسانههای جمعی تا چه حد میتوانند ارزشها و هنجارهای دینی را به فرد منتقل کنند؟ این پژوهش، به طور موردی به نقش رسانه جمعی تلویزیون در آموزش مذهبی کودکان (دانشآموزان دختر و پسر12- 8 سال) از منطقه 7 آموزش و پرورش استان تهران میپردازد. در این پژوهش از دو سطح میدانی و کتابخانهای و برای تجزیه و تحلیل دادهها از روشهای آمار توصیفی (میانگین، میانه، واریانس و انحراف معیار) و آمار استنباطی (آزمون T و رگرسیون لجستیک)، با بهرهگیری از ابزار پرسشنامه محقق ساخته جهت بررسی فرضیات تحقیق استفاده شده است. با بررسی نتایج حاصل از آزمون کای- اسکوئر، آزمون کالموگروف- اسمیرنوف، محاسبه چولگی و کشیدگی به بررسی فرضیات پرداخته و نتیجهگیری شده است که: آموزش مستقیم از تلویزیون در امر یادگیری موثر است، آموزش و پرورش با رسانه تلویزیون در ارتباط است، و تلویزیون به عنوان یک وسیله آموزش غیررسمی جایگاه ویژه ای دارد. این نتایج با نتایج دیگر تحقیقات مشابه نیز همخوانی کاملی دارد.
خلاصه ماشینی:
"در این پژوهش از دو سطح میدانی و کتابخانهای و برای تجزیه و تحلیل دادهها از روشهای آمار توصیفی (میانگین، میانه، واریانس و انحراف معیار) و آمار استنباطی (آزمون T و رگرسیون لجستیک)، با بهرهگیری از ابزار پرسشنامه محقق ساخته جهت بررسی فرضیات تحقیق استفاده شده است.
باتوجه به نظرات والدین در مورد میزان تأثیر آموزش مستقیم از طریق تلویزیون بر یادگیری فرزندانشان مشاهده شده که تعداد افرادی که این تأثیر را زیاد و خیلی زیاد دانستهاند، نسبت به افرادی که میزان تأثیر برنامههای آموزشی تلویزیون را کم و خیلی کم برشمردهاند، 55 به 19 است.
پیشنهادهای تحقیق (کاربردی) از آنجا که مهمترین آسیبها و چالشهایی که موجب میشود رسانههای گروهی در حکومت دینی به وظایف خود عمل نکنند و امر جامعهپذیری به کندی صورت بگیرد، عبارتند از: 1- فقدان آموزش صحیح فرهنگ دینی به جامعه توسط کارگزاران رسانههای جمعی؛ 2- فقدان تبلیغات و برنامههای مذهبی برای تقویت دینداری و حفظ ایمان مذهبی جوانان در زندگی؛ 3- فقدان تبلیغ در خصوص مأنوس ساختن جوانان به فرهنگ و معارف قرآنی در زندگی روزمره؛ 4- معرفی نکردن شیوههای حفظ شخصیت و متانت در خانواده، مدرسه و محیط اجتماعی به نسل جوان؛ 5- استفاده نکردن از زبان هنر درخصوص تقویت فضیلتهای رفتاری در سجایای اخلاقی جوانان؛ 6- همسو نبودن رسانهها با دیگر عوامل جامعهپذیری سیاسی در تقویت وظایف خود؛ 7- القای عناصر فرهنگ بیگانه و تبلیغ ارزشهای فاسد جوامع غربی؛ 8- وارونه جلوه دادن حقایق و واقعیتها، تحریف واقعیات آنها و ارائه آنها برخلاف ارزشهای دینی جامعه."