چکیده:
این مقاله به بررسی تکنیک سرعت و زمان روایت پردازی در قصه ورقه و گلشاه عیوقی از دیدگاه ژنت می پردازد. بررسی ساختاری داستان ورقه وگلشاه نشان می دهد که نویسنده برای پیش برد عادی و به دور از ابهام داستان، زمان جاری را به منزله زمان پایه و اصلی داستان انتخاب کرده است. روایت های مربوط به گذشته نگری در متن داستان برای آگاهی دادن به مخاطب یا بازگویی خاطرات و روایت های مربوط به آینده نگری صرفا برای بیان آرزوهای شخصیت های داستانی به کار رفته است. بررسی عنصر تداوم نشان می دهد که شتاب اکثر بخش های داستان منفی است و نویسنده به یاری این عنصر، علاوه بر اینکه شکل مطلوب داستان خود را بنا کرده است، توانسته است جنبه حماسی داستان را بیش از جنبه غنایی آن افزایش دهد. بررسی عنصر بسامد از هر سه منظر بسامد مفرد، بازگو و مکرر نیز نشان می دهد که نویسنده به یاری این عناصر، علاوه بر پیش برد سریع متن، به تکرار معنی دار حوادث و تاکید بر آنها پرداخته است.
Gérard Genette is a French structuralist theorist and critic. In this paper we have investigated the speed and time technique of narration in the story of Varqa and Golshah by Ayyuqi from the viewpoint of Genette. The result of the structural study of Varqa and Golshah indicates that for the normal progress of the story and to avoid any ambiguity the writer has chosen the present time as the base and main time. Internal retrospective anachronism in the context of the story is used to inform the audience or restating the memories، and anticipative anachronism is only used to express the ambitions of the characters of the story. The study of duration shows that the story has been narrated with negative acceleration. By using this element، the writer has built the desired form of his story and has been able to increase the epic aspect of the story more than its lyric aspect. The element of frequency has been investigated from the singular، repetition، and frequent aspects. The results show that these elements have caused the text to progress fast and have led to meaningful repetition of events and emphasis on them.
خلاصه ماشینی:
"در بخشی از داستان که ورقه بعد از آزادکردن دایی و به دست آوردن ثروت فراوان می خواهد به شهر خود بازگردد و به وصل گلشاه برسد، خواننده با خیال راحت متن را دنبال می کند، اما ناگهان لحن راوی آرامش خاطر خواننده را به هم می زند و پیش بی ی ن ای برخلاف جریان داستان می کند که نهایتا نیز به وقوع می پیوندد: گمانش چنان بد که شد کار راست چه دانست کایزد دگرگونه خواست چو آمد قضا رفت ناگه بصر چه سود است کوشش چو آمد قدر چه مانده ز کوشش که ورقه نکرد به آخر قضا زو برآورد گرد (همان ، ۷۳) با توجه به این مثال ها می توان نتیجه گیری کرد که آینده نگری در متن تنها از طریق دیدن خواب یا بیان آرزوها تحقق نمی یابد، بلکه می توان پیش ب نی را ازطریق لحن شخصیت ها و راوی نیز انجام داد.
برای مثال ، وقتی غلام ورقه برای کمک مالی به ورقه به تجارت میپردازد، با حذف نام غلام و رخدادهای راه تجارت و چگونگی رفتن و آمدن غلام ، تنها با یک بیت به مدت زمانی که سفر غلام طول کشیده اشاره می کند: برآمد بر این کار بر یک دو ماه کی آن بندة ورقه آمد ز راه (عیوقی ، ۱۳۴۳: ۴۹) بعد از پیروزی بر سپاه عدن نیز، به شادی و سرور یک هفته ای تنها در یک بیت ، اشاره می کند، که می تواند از نوع حذف صریح قلمداد شود (همان ، ۶)، یا وقتی که ورقه در قصر شاه شام منزل گزیده ، راوی بدون هیچ تفصیلی به گذشتن سه چهار روز تنها در یک بیت اشاره کرده است : چو سه روز از این حال بگذشت بیش دگر ره پرستار را خواند پیش ..."