چکیده:
روایت شناسی به مثابه دانشی که عمر چندانی از تاسیس آن نمی گذرد (چند دهه)، به خوبی توانسته است در حوزه های گوناگون، به عنوان ابزاری مناسب به منظور تحلیل و بررسی متون مطرح گردد؛ حوزه هایی همچون جامعه شناسی، مطالعات فرهنگی، قومنگاری، یزدانشناسی،تاریخ و حتی پزشکی. اما در میان این حوزه های متنوع گذشته از ادبیات داستانی که به نوعی بستر شکل گیری دانش روایت شناسی محسوب میشود مطالعات مربوط به روایت شناسی در گستره بحث تاریخ و تاریخ نگاری از اهمیت ویژه ای برخوردار است. زیرا روشهای مورد استفاده در روایت شناسی، ابزارهایی کارآمد و حتی کمّی گرا برای سبک شناسی و تحلیل و بررسی صحت و سقم این متون و دیگر ویژگیهای آنها خواهند بود. این نوشتار می کوشد با بازنمایی کتاب روایت شناسی تاریخ نگارانه تاریخ بیهقی، ضمن بررسی نقاط قوت و شاید ضعف آن، به بیان اهمیت روشهای مورد استفاده دانش روایت شناسی در تحلیل متون تاریخی (تاریخ نگارانه) بپردازد. لازم به ذکر است کتاب تاریخ بیهقی که همسنگ اهمیت تاریخی آن، مورد تتبعات متعدد ادبی نیز قرار گرفته، ذاتا دارای دو وجهه تاریخی و ادبی است که این امر موجب شده زمینه ای مناسب برای پژوهشهای روایت شناسانه باشد.
خلاصه ماشینی:
اصطلاحاتـی ماننـد: نابهنگامـی (تغییـرات ترتیـب در طـرح داسـتانی نسـبت بــه مایــه داســتانی )، گذشــته نگر (نقــل حــوادث گذشــته در لحظــه حــال داســتان )، آینده نگــر (نقــل حــوادث آینــده در لحظــه حــال داســتان )، دامنــه (دورٔە زمانــی درون یـک نابهنگامـی ) و گسـتره (فاصلـه زمانـی میـان نابهنگامـی و لحظـه حال داسـتان ) که در کنـار مفاهیمـی چـون روایـت نخسـتین (روایـت آغازگـر داسـتان )، نابهنگامی هـای درونــی (نابهنگامی هایــی کــه تمــام گستره شــان درون روایــت نخســتین قــرار می گیــرد)، نابهنگامی هــای بیرونــی (نابهنگامی هایــی کــه گستره شــان از محــدودٔە روایـت نخسـتین خـارج می شـود) و نابهنگامی هـای آمیختـه (کـه به صـورت هم زمـان درون و بیـرون روایـت نخسـتین را پوشـش می دهنـد)، جـزو اساسـی ترین اصطلاحـات مــورد نیــاز بــرای فهــم کتــاب روایت شناســی تاریخ نگارانــه تاریــخ بیهقــی هســتند.
در کتــاب روایت شناســی تاریخ نگارانــه تاریــخ بیهقــی، بحــث تقریبــا مفصلــی دربــارٔە ایــن واژگان و تعــدد ترجمه هــای آن ارائــه شده اســت کــه به دلیــل اهمیــت آن در این جــا بــه بعضــی از فقــرات متــن اشــاره می شــود: «در روایت شناســی ، تمایــزی ســنتی میــان دو مفهــوم «فبیــولا» (در پانویــس : fable/fabula) و «ســیوژه » (در پانویـس : sujet/sjuzet/syuzhet) وجـود دارد کـه تـا امـروز نیـز بـا واژگان متفـاوت ، ترجمه هــای مختلــف و تغییــرات جزئــی اســتفاده شده اســت .
در یکــی دیگــر از کتاب هــای مهــم حــوزٔە روایت شناســی کــه بــه فارســی ترجمــه شده اســت ، یعنــی کتــاب روایت شناســی، درآمــدی زبانشــناختیـ انتقــادی (تــولان ٢١، ١٣٨٦)، توضیـح سـاده و روشـن و البتـه تبارشناسـانه ای از ایـن مفاهیـم ارائه شده اسـت کـه نقـل آن ضـروری می نمایـد: «بایـد متذکـر شـد کـه نظریه پـردازان فنـون روایـت ، موضـوع مـورد مطالعـه را بـه دو و اخیـرا سـه حـوزه یـا سـطح تحقیـق تقسـیم کرده اند.