چکیده:
مخالفان علم منطق از قدیم الایام با رویکردهایی متفاوت، شبهه هایی را علیه منطق پژوهی وارد
کرده، و از ناروایی روی آوری به این دانش سخن گفته اند . این شبهه ها قابل ارجاع به چهار
دستة کلی هستند. نوشتار حاضر می کوشد ضمن گزارش این دسته ها، نشان دهد که علامه
طباطبائی کوشیده است در دفاع از منطق پژوهی، پاسخ های استواری را در برابر این قبیل
شبهه ها پیش روی نهد. علامه علم مدون منطق را بازتاب طریق فطری فکر و استدلال می داند
و تصریح می کند که بدون استمداد از منطق در معارف اسلامی، حتی یک مسئله را نمی توان
اثبات کرد. به باور وی حتی معترضان منطق پژوهی نیز در شبهه های خود نسبت به اشتغال به
علم منطق و صدور فتوای ناروایی اشتغال به این علم، چاره ای از تمسک به همین طریق
فطری ندارند. شبهه های معترضان در یک دسته بندی کلی در چهار دستة زیر جای می گیرند؛
شبهه های ناظر به فایدة علم منطق؛ -
شبهه های ناظر به درستی علم منطق؛ -
شبهه های ناظر به انگیزه های ورود، ترجمه و ترویج منطق در جهان اسلام؛ -
شبهه های ناظر به پیامدهای اشتغال به علم منطق. -
نوشتار حاضر می کوشد شبهه های فوق را به آثار علامه طباطبائی عرضه کند و پاسخ های وی
به آنها را تا حد امکان با پاسخ های دیگران مقارن سازد
خلاصه ماشینی:
"آیا از این مسئله میتوان بطلان قرآن و اسلام را نتیجه گرفت ؟ علامه طباطبائی ضمن تصریح به اینکه ترجمه متون حکمی و منطقی در قرن دوم و سوم هجری از یونانی به عربی صورت گرفته ، متذکر میشود که : ظاهر حال این است که این عمل به منظور تحکیم مبانی ملیت اسلامی و فعلیت دادن به هدف های دین بوده ؛ چنانکه قرآن کریم تأکید زیادی بر تعقل و تفکر در همۀ شئون آفرینش و خصوصیات وجود آسمان و زمین و انسان و حیوان و غیره دارد و به موجب آن ، مسلمین باید به انواع علوم اشتغال ورزند.
جواب : علامه در پاسخ به این اعتراض یادآور میشود که معترض اعتراض خود را در قالب یک قیاس اقترانی سامان دهی کرده و استدلال او از جهت صورت و شکل صحیح است اما از جهت مواد آن گرفتار مغالطه است ؛ زیرا آنچه برابر این اعتراض باید از آن کناره گرفت هیچ از شکل قیاس یا مواد بدیهی نیست بلکه آنچه گاهی برخی متفلسفان را به خطا کشانده ، به کارگیری مواد فاسد و نادرست در قیاس است که همراه با برخی مواد صحیح همراه شده و مستدل - آگاهانه یا نآگاهانه - نتوانسته است میان مواد صحیح و مواد نادرست تمییز دهد از این رو گاهی نتیجه ای گرفته است که مخالف با کتاب و سنت است (طباطبائی، المیزان ، ج ٥، ص ٢٥٧)."