چکیده:
نقد عمده ی دریدا بر اندیشه ی غربی به طور عام و بر رویکرد ساختارگرایی به طور خاص این است که از یک طرف مفاهیم دوگانه را کانون تحلیل های خود قرار می دهند و از طرف دیگر یکی از این طرف ها را بر دیگری استیلا می بخشند. دراین جهت این مقاله دو هدف اصلی را دنبال می کند: 1- دریدا بر آن است بسان یک پدیده شناس با طرح مفهوم «رد» به پیش از این مفاهیم دوگانه عزیمت کند. 2- مفهوم «رد» ریشه در مفهوم Khora افلاطون، «امر پیش- همزمان» هوسرل، بازی سوسور، «چهره» لویناس و ابزار و پدیده ی هایدگر دارد.
خلاصه ماشینی:
"اما با این حال به نظر من - همان طور که در صفحات آتی نیز نشان خـواهم داد - دریدا باور رد به مثابه خاستگاهی زمانی - بدون این که آن از مفاهیم خاستگاه و زمان به معنای متافیزیکی آن تبعیت کند- را نیز از هوسرل اقتباس کرده است .
اگر فرض کنیم که دریدا برای تبیین مفهوم رد از بخش مذکور در کتاب آگاهی از زمان درونی استفاده کرده است به حتم ایـن مسـأله بـرای او جالـب خواهـد بـود کـه هوسرل به یک قدم عقب تر از جریان زمانی واحدهای حلولی نیز مـی رود.
فقـط مـی تـوانیم بگوییم که این جریان چیزی است که ما آن را موافق با آن چه متقوم شـده اسـت نامگـذاری می کنیم اما خودش چیزی از حیث زمانی « عینی » نیست [ یعنـی تعـین زمـانی نـدارد] بلکـه ذهنیت مطلق است و دارای صفات مطلق چیزی است که باید به گونه ای استعاری بـه مثابـه «جریان » به مثابه یک فعلیت ، یـک منشـاء اولیـه ، یعنـی آن چـه کـه از آن ، «اکنـون » و غیـره برمی خیزد، مشخص شود.
همان : ٢٤٤ در درون « این دورشدگی از» اونتیکی که در روی گردانی نهفتـه اسـت ، مـی تـوان در «روی آوردنی » پدیده شناختی و تفسیرگرانه آن چه را از برابـر آن مـی گریـزیم فهمیـد و بـه قالـب 144 مفهوم درآورد بنابراین اضطراب به عنوان یکی از امکان های هستی دازاین ، همراه با خود دازاینی کـه در اضـطراب گشوده می شود، زمینه ای پدیده ای برای درک صریح کلیت نخستینی هستی دازاین فـراهم می کند."