چکیده:
انسان ملاصدرا افزون بر دو حرکت وجودی اضطراری و حرکت وجودی ارادی، برخوردار از تحولی تاریخی است، یعنی در دوره های تاریخی متفاوت، با انواعی از انسانها روبرو هستیم، نه نوع واحدی از انسان. ملاصدرا تحول تاریخی انسان را متاثر از تعالیم دینی، طرح کرده است که براساس روش شناسی ملاصدرا و نگاه عرفانی او می توان تحول یاد شده را تبیین نمود؛ تاریخ انسانی نزد ملاصدرا از حس آغاز شده و به مثال، توهم، عقل و مقام عبدیت ختم می شود، بنابراین تاریخ انسانی نیز همانند نفس انسانی مشمول حکم جسمانیه الحدوث و روحانیه البقاء است و تعریف ارسطویی از انسان به حیوان ناطق، برای انسان متحول به حرکت جوهری ارادی و تحول تاریخی، تعریفی انتزاعی و میان تهی است. در این جستار سعی شده است پس از گزارش دوره های تاریخی نزد عارفان مسلمان و ارتباط آنها با انسان، شواهد و دلایل متعدد ملاصدرا در باب تاریخیت انسان ارائه و مورد بررسی قرار گیرد.
خلاصه ماشینی:
"٧ به دیگر سخن تاریخ به نقطه ای می رسد کـه انسـان قابلیـت رهنمـون شدن به جامع ترین اسم را دارا می شود؛ ازاین رو به تعبیر ابن ترکه متألهان امـت اسـلامی به برکت حضرت خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم ) در همة علوم حقیقی و معارف یقینـی به ویژه در مسألة توحید، به رتبة متعالی دست یافته و سستی ها و لغـزش هـای دیگـران را تبیین کردند و آنچه بزرگان دیگر امت ها جز با ریاضت های شاقه بـه دسـت نمـی آوردنـد، برای خاص و عام قابل هضم گشته است و آنچه در گذشته اظهار آن سبب ریخـتن خـون بزرگان عرفان می شد در این امت ، همانند آفتاب در وسـط روز بـرای همـه شـناخته شـده است .
ابن ترکه ١٣٨١ : ٨-١٠ (شایان ذکر است برخی فیلسوفان غربی نیز دوره های تاریخی متفاوتی مطـرح کرده اند که به لحاظ مطالعات تطبیقی قابل بررسی اسـت بـرای آگـاهی از دوره هـای یـاد شـده بنگریـد: (١-p٢٥٥٠ ,a٦ ١٧٤ ,١٩٤٧ ,Aquinas thomas, summa Theologica ؛ هگـل بـی تـا: ٥٠، ١٧٢- (173 که انسان در حکمت متعالیه ، نه به عنوان نوع که به مثابـة جـنس اسـت و انـواع انسـانی مندرج در آن است ؛ کثرت نوعی یاد شده در دو محور پیشین و پسین قابل بررسـی اسـت ؛ ملاصدرا در آثاری چون اسرار الآیات ، شرح اصول کافی ، اسفار و به ویژه در کتـاب تفسـیر قرآن خود، از کثرت پیشین انسان ها سخن می گوید."