چکیده:
معرفت یکی از اصطلاحات پربسامد و پرکاربرد در متون عرفان و تصوف است؛ برای پی بردن به اهمیت این اصطلاح در مبانی عرفان و تصوف هرکدام از عرفا طبق مشرب فکری و اعتقادی خود، تعریفی از معرفت ارائه داده و به بررسی مفاهیم مرتبط با آن ازجمله عقل، ایمان، محبت، آفرینش، وجود، تجلی، کشف و شهود و ... پرداختهاند. در این جستار، متون عرفان و تصوف فارسی مورد بررسی قرار گرفته و هر کجا آیهای از قرآن با اصطلاح معرفت تفسیر یا تاویل شده، استخراج گردیده است. عرفا با تبیینی که از بحث معرفت ارائه داده و با تسلطی که بر معنا و مفهوم آیه های قرآن داشتهاند؛ مابهازای تاویلی یا مفهومی بسیاری از واژگان قرآن را معرفت و مفاهیم مرتبط با آن دانستهاند؛ شجره طیبه، ملوک، حق، امانت، سدره المنتهی، لوح محفوظ، ام الکتاب، رحمت، سکینه، تقوی، نور و... ازجمله واژ های قرآنی هستند که مصداق مفهومی آنها با معرفت یکی دانسته شده و آیه برطبق این اصطلاح تفسیر شده است. این ساز و کار هم به تفهیم هرچه بیشتر بحث معرفت کمک کرده و هم زمینه ای را برای آشنایی با تفسیر عرفانی واژگان قرآنی فراهم آورده است. زبان فارسی نیز با فصاحت و بلاغت خود، در این رسایی و رسانندگی نقش بسزایی داشته است.
خلاصه ماشینی:
در پیوند بین مبحث معرفت و آیات و واژگان قرآنی باید گفت: عرفا و صوفیه در بیان مقاصد خویش، هر زبانی را ناکارآمد و نارسا میدانستند، سر تسلیم و نیاز به سمت زبان قرآن فرود میآوردند؛ چون تنها زبانی که میتوانست نیازهای لفظی و معنایی آنان را در بهترین طرز ممکن، پاسخگو باشد، زبان قرآن با ویژگیهای خاص و منحصربهفرد آن بود؛ لبریز بودن متون عرفا و صوفیه از آیات قرآن که بهندرت میتوان یک صفحه از یک متن عرفانی را پیدا کرد که آیه یا واژهای از قرآن در آن نباشد، بهترین شاهد برای این سخن است.
با اینکه نویا عقیده دارد که ابوالحسن نوری تنها کسی است که این تمثیل را به این شکل خوانده و با معرفت پیوند داده است؛ اما در این پژوهش، پنج کتاب عرفانی دیگر، که هرکدام شجره و کلمة طیبه را برابر با معرفت دانستهاند، معرفی میشوند: شیخ احمد جام معرفت را به دو دستۀ عام و خاص تقسیم میکند و معتقد است که «هر دو را خدای عزوجل در قرآن پیدا کرده است» (جام نامقی، 1350، ج1: 35) «أفمن شرح الله صدره للإسلام» (زمر:22) را برابر با معرفت خاص و آیۀ 24 سورۀ ابراهیم را معرف معرفت عام میداند؛ در احیاء علوم الدین نیز با عنایت به آیۀ «إلیه یصعد الکلم الطیب»، صراحتا «کلمة طیبه» را معرفت و عمل صالح را وابسته به تطهیر کردن دل میداند؛ «بردارنده و خادم او (معرفت)» معرفی میکند (غزالی، 1375، ج4: 548).