چکیده:
ستعاره مقوله و ساختی زبانی است. گزینش و نوع کاربست استعارهها در ایدهپردازی و تبیین آن بسیار اهمیت دارد. پس استعارهها لزوما نشاندهندة ایدئولوژی و غرض فکری شاعر و نویسنده است. از آنجا که ایدئولوژی موجب تولید استعارهها میشود. بنابراین، رابطهای درپیوسته و معنادار بین استعارهها و ایدئولوژی وجود دارد. این جستار، بر اساس همین رویکرد، حکایت «جدال سعدی با مدعی» را که یکی از حکایتهای بلند باب هفتم گلستان با ساختاری گفتمانی ـ جدلی است، به روش مطالعة کتابخانهای و به شیوة تحلیلی، مورد ارزیابی و خوانش علمی قرار دادهاست. اصلیترین پرسش این پژوهش این است: آیا حکایت «جدال سعدی با مدعی» صرفا در بیان تفاوت و ترجیح غنا بر فقر است؟ برآیند مجموعة مباحث استدلالی ـ تحلیلی استعارههای مفهومی نشان میدهد که سعدی با طراحی این حکایت به شکلی پدیدارشناسانة تجربی، ذهنیت تاریخی افاقهگرایانة حاکم بر روح جامعه را زیر سوال بردهاست و با شخصیت توانگر ایدئولوژی خود، شناخت فعال موثر اجتماعی را نیز مدّ نظر داشتهاست.
Metaphor is a linguistic category and structure. The way metaphor is chosen and applied plays a critical role in idea-making and explaining ideas. Hence, it necessarily conveys the ideas, purposes and thoughts of authors and poets. There is a coherent meaningful and purposeful link between metaphors and ideologies as the former form the latter. The present study, using an analytical method, explores ‘Sa’di’s debate with The Plaintiff’, one of the long narratives of Gulistan’s Seventh Chapter with a discursive-dialectic structure. The most important question in the paper is whether the narrative solely explains the difference between wealth and poverty, and the preference of the former over the latter or not. Generally, the set of conceptual metaphors and deductive debates reveal that Sa’di’s undermined poverty-oriented historical view of society in an experimental-phenomenological fashion, taking into account the effective active and creative self-knowledge ideology using his own capable character
خلاصه ماشینی:
اصـلیتـرین پرسـش ایـن پژوهش این است : آیا حکایت «جدال سعدی با مدعی» صرفا در بیان تفاوت و ترجیح غنا بر فقر اسـت ؟ برآیند مجموعۀ مباحث استدلالی ـ تحلیلی استعاره های مفهومی نشان میدهد که سعدی با طراحی ایـن حکایت به شکلی پدیدارشناسانۀ تجربی، ذهنیت تاریخی افاقه گرایانۀ حاکم بر روح جامعه را زیر سـؤال برده است و با شخصیت توانگر ایدئولوژی خود، شناخت فعال مؤثر اجتماعی را نیز مد نظر داشته است .
اگر چه ظاهری روایی در ترجیح غنا بر فقر است ، ولیکن پـس زمینـۀ آن ، جریـانی از ایدئولوژی و ذهنیت خاص به همراه دارد که شخصیت های توانگر و درویش اسـتعاره هـایی هدفمند و معنادار هستند که این مقاله برای تحلیل همین راستا فراهم آمـده اسـت .
یـادآوری میشود برای این پژوهش هیچ پیشینه ای یافت نشد و فقط دو مقالـه ، یکـی مربـوط بـه خـانم دکتر مریم حسینی با عنـوان «تحلیـل سـاختاری حکایـت جـدال سـعدی بـا مـدعی در بیـان توانگری و درویشی» و دیگری از آن بیژن ظهیری ناو و عمران پاکمهر بـا عنـوان «اندیشـۀ سیاسی و حکومتی سعدی در بوستان و گلستان » است .
منطبق بر همین پایـه ، یکـی از شاخص های نوشتاری سعدی در گلستان ، این است که رخدادهای و اتفاقـات واقعـی و گـاه ذهنی خود را به طرزی وارد حکایت ها کرده ، جنبـۀ روایـی بـه آن هـا داده اسـت کـه ضـمن حفظ التذاذ لفظی و کلامی، بتواند به طرزی اندیشه و غرض علمی خود را نیز درج سازد.