چکیده:
یکی از مبانی علامه طباطبایی در تفسیر المیزان، نگاه تعلیمی به روایات تفسیری است. علامه برای اهلبیت علیهم السّلام به دو شان درباره تفسیر قرآن قائل است. شان تفصیل احکام و بیان جزئیات شریعت و شان تعلیمی روش فهم و تفسیر در خلال روایاتی که بهنوعی به تفسیر قرآن مربوط میشود. توانمندی روایات تفسیری در ارائه روش مناسب تفسیر قرآن، آموزش روش تفسیری قرآن به قرآن، عرضه روایات به قرآن و اعتنا به روایات موافق قرآن، ارجاع متشابه به محکم، محور قرار دادن غرر آیات در تفسیر برخی از آیات، توسعه معنایی آیات، برداشتهای متفاوت از آیات با در نظر گرفتن سیاق و تقطیع سیاق، معناداری فرازهای مستقل قرآنی، اعتبار نزول قرآن بر «ایاک اعنی و اسمعی یا جاره» و جری و تطبیق، ازجمله اصولی هستند که با نگاه تعلیمی به روایات تفسیری، بهعنوان اصول تفسیری، در المیزان بهکار گرفته شده است.
خلاصه ماشینی:
علامه با استناد به برخي از آيات قرآن كريم نتيجه ميگيرد که معارف قرآن معارفي است که هر دانشمندي با تدبر و بحث پيرامون آن ميتواند آن را درک کند و در چنين مقامي لزومي ندارد فهم قرآن مشروط به فهم صحابه و شاگردان ايشان باشد، بلکه در چنين مقامي حتي فهم آن را مشروط به بيان رسول خدا’ نميداند، مگر در موارد استثنا؛ (طباطبايي، ۱۳۷۱: 3 / 84) چرا که اين موارد را ازجمله جزئياتي ميداند که طبق آيه 7 سوره حشر و 104 سوره نساء خدا آن را به رسولش ارجاع داده است (همان: 1 / 62 و 3 / 84) و در اين موارد راهي جز رجوع به روايات وجود ندارد.
ک: همو، ۱۳۷۱: 1 / 12) مستندات علامه در اينکه روش تفسيري بهکار گرفته در الميزان همان روش اهل بيت’ يعني روش تفسير قرآن به قرآن است، برخي از رواياتي است که در منابع فريقين از رسول خدا’ نقل شده است: «و انما نزل ليصدق بعضه بعضاً» (ابنحنبل، ۱۴۱۶: 11 / 354؛ مجلسي، ۱۳۶۵: 30 / 315) ايشان کلام اميرمؤمنان را که ميفرمايد: «ينطق بعضه ببعض و يشهد بعضه علي بعض» (شريف رضي، ۱۴۱۴: 192 / 133» ناظر بر تعليم روش تفسيري قرآن به قرآن ميداند (طباطبايي، ۱۳۸۸ ب: 78) و مفاهيم اين روايات را از مفهوم ضرب آيات قرآن به يگديگر جدا کرده و روايات ضرب را از نظر حکم و موضوع جداي از اين روايات ميداند و آن را نوعي تفسير به راي ميشمرد.