چکیده:
خلیج فارس، از مهم ترین مراکز ثقل مناسبات ژئوپلیتیکی - ژئواکونومیکی و بین المللی است که تحت سیطره دو قلمرو ایرانی و عربی قرار دارد. شرایط منحصر به فرد تولید و انباشت هیدرو کربن موجب شده تا این منطقه از غنی ترین حوضه های رسوبی منابع نفت و گاز دنیا باشد. خلیج فارس بخش عظیمی از ذخایر نفت جهان را دارا است که در این میان، عربستان و ایران بیشترین سهم را دارا می باشند. از آنجا که ایران بزرگترین و نیرومندترین کشور خلیج فارس است و بیشترین گسترة جغرافیایی و مواضع حفاظتی را در این منطقه دارد، تنگة هرمز برای آن از اهمیت بسیار برخوردار است و در حقیقت دروازة ارتباطی ایران با جهان و منطقه شمرده می شود. از اینرو پژوهش حاضر درصدد پاسخگویی به این سوال بود کهژئوپلیتیک و ژئواکونومیک تنگه هرمز در سیاست منطقه ای ایران در خلیج فارس چه جایگاهی دارد؟یافته های پژوهش نشان داد که با توجه به اینکه تنگه هرمز از جایگاه ژئوپلیتیکی و ژئواکونومیکی ویژه ای در سطح منطقه ای و جهانی برخوردار است و به عنوان یک شاه راه حیاتی در خلیج فارس محسوب می شود، در سیاست منطقه ای ایران دارای جایگاه مهم و تعیین کننده ای بوده و ایران درصدد بهره گیری از اهرم کنترل بر تنگه هرمز جهت مهار رقبای جهانی و منطقه ای خود بوده است. یافته های تحقیق به شیوه توصیفی- تحلیلی مورد بررسی قرار گرفته است.
خلاصه ماشینی:
به تبع اهمیت بالی این تنگه در مباحث ژئواستراتژیکی و ژئواکونومیکی، نقش ژئوپلیتیکی تنگه هرمز به خوبی نمایان می شود و می توان آن را به عنوان کم نظیرترین یا حتی بی نظیرترین آبراه دنیا لقب داد که توجه قدرتهای بزرگ را همیشه به سمت خود معطوف کرده و برای کشور ایران که درصدد افزایش قدرت منطقه ای خود است از اهمیت زیادی برخوردار است و در موارد زیادی از جمله در / موضعگیری های سیاسی به عنوان یک نقطه قوت، توسط دولتمردان از آن استفاده شده و به نظر می رسد توانسته است در پیشبرد بعضی اهداف سیاسی جمهوری اسلمی ایران نیز کمک شایانی نماید )آجرلو و باپیری، ٣١٣٨: ٣٨٣(.
می توان گفت تسلط یکی از قدرتهای رقیب آمریکا بر تنگه هرمز به دو طریق مقدور است، اول: حضور نظامی در منطقه خلیج فارس و تنگه هرمز و دوم: سازش و اتحاد با ایران به عنوان کشور ناظر بر تنگه هرمز و خلیج فارس؛ در هر دو صورت، موازنه جهانی به نفع قدرت رقیب آمریکا تغییر می کند؛ به همین دلیل آمریکا، حفظ امنیت خلیج / فارس و تنگه هرمز را بخشی از استراتژی امنیت ملی خود می داند، زیرا حفظ و اقتدار آمریکا بر منطقه خلیج فارس و تنگه هرمز نه تنها رفع نیازهای نفتی و کنترل بازار مصرف منطقه ای و امنیت سرمایه گذاری آن کشور را در آینده تضمین می کند، بلکه این کشور را قادر خواهد ساخت تا با کنترل خلیج فارس، نیازمندان نفت آن نظیر: ژاپن، اروپای غربی و در کل، کشورهای صنعتی را که در زمینه انرژی و پتروشیمی و مصارف دیگر به آن احتیاج دارند و نامزد قدرت جهانی نیز می باشند در کنترل خود بگیرد و اراده سیاسی خود را در مناسبات بین المللی اعمال نموده و در نهایت، سیادت سیاسی جهان را در اختیار خود نگهدارد )نامی، ٣١٢١: ٥٣(.