چکیده:
روایت شناسی یعنی تلاش برای کشف زبان روایت ، یا قواعد و امکاناتی که گفتار روایی را برای خواننده فهم پذیر میکند و عوامل دخیل در قرائت روایت را به معاینه دقیق ناقد ادبی در میاورد. ادبیات داستانی با توجه به ویژگیهای ذاتی خود و بویژه در ارتباط با مخاطب نوجوان ، نقش بسزایی در نهادینه کردن اندیشه ها و الگوسازی برای این گروه سنی دارد. واکاوی شگردهای موثر در پیشبرد یک روایت و یا بررسی کمبودهای آن با بهره مندی از شیوه های نوین و دقیق نقد ادبی، به شیوه های نویسندگی مولفان جهت بخشیده و به اصلاح و تقویت کاستیهای متعدد در حوزه های پرداخت روایت منجر خواهد شد. بخصوص که در زمینه ادبیات داستانی کودک و نوجوان دفاع مقدس جای چنین نقدهایی خالی است . در این جستار برآنیم با تحلیل محتوای مضمونی و توجه به ساختارهای داستان ، به بررسی روایت شناسانه رمان باغ کیانوش علی اصغر عزتی پاک که به تجاوزستیزی ایرانیان در دوره دفاع مقدس و پیش از آن تاکید دارد، بپردازیم و در حوزه طرح و پیرنگ ، کانونیسازی، زمان ، شخصیت پردازی و سطوح روایی، شگردهای روایی متن را بررسی کنیم .
خلاصه ماشینی:
البته در این میان به دو شکل از عنصر تعلیق و تحیر بهره مند گشته : یکی با تقطیع ماجرای تپه اسبها و آوردن آن بصورت پازلهایی که کم کم در ذهن خواننده رنگ گرفته و کامل میشوند و دیگر با روایت لحظه به لحظه داستان ؛ بطوریکه مخاطب نیز مانند بازیگران حاضر در صحنه نمیداند که چه اتفاقی در شرف وقوع است و در هر مرحله ناچار به انتخاب راهکار و مواجه شدن با نتایج تصمیمات خود میشود.
از آنجا که قهرمانان و کنشگران اصلی داستان نوجوانانی هستند که ویژگیهایی چون جنب و جوش ، شیطنت ، ریسک کردن برای ورود به مناطق جدید، آزمون و خطا، درس گرفتن از تجارب خود و بهره مندی از تجربه ها و راهنماییهای گذشتگان ، در کنشهای ایشان مشهود است ، میتوان نتیجه گرفت که شخصیت آزمونی و بالغ در طرح باغ کیانوش غلبه داشته و مخصوصا حمزه بعنوان کسی که بگونه غیر مستقیم تحت آموزش و در حال الگوپذیری از پدربزرگ بوده است ؛ در سیری که حوادث پیش رویش قرار میدهند، هویت جمعی گذشتگانش را در خود متبلور کرده و کاری میکند که در زمره شخصیتهای بالغی قرار بگیرد که نامشان در یاد بماند.
از آنجاکه حوادث در پیشبرد باغ کیانوش نقش بسیاری داشته و دائما مخاطب را با خود همراه میکنند؛ ممکن است در نگاه اول تصور کنیم با داستانی حادثه مدار روبرو هستیم اما با توجه به تأکید فراوانی که نویسنده در توصف درونیات ، الهام گیریها و تصمیم سازهای شخصیتها و در یک کلام پردازش آنها در ذهن خواننده دارد، میتوان آن را یک داستان شخصیت محور نیز دانست .