چکیده:
ﺧﺎﻧﻮاده ﺑﻨﻴﺎن ﻫﺮ ﺟﺎﻣﻌﻪ اﺳﺖ و رواﺑﻂ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ی زوﺟﻴﻦ آن را ﻣﺴﺘﺤﻜﻢ ﺗﺮ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ. ﺑﺮ اﻳﻦ اﺳﺎس اﻳﻦ ﻣﻘﺎﻟﻪ ﺑﺎ راﻫﺒﺮی اﺻﻮل روش ﭘﺪﻳﺪارﺷﻨﺎﺳﻲ ﺗﻮﺻﻴﻔﻲ، درﺻﺪد ﺗﻮﺻﻴﻒ ﺗﺠﺮﺑﻪ ی زﻳﺴﺖ ﺷﺪه ی ﻋﺸﻖ در ﺳﺎل ﻫﺎی اﺑﺘﺪاﻳﻲ ازدواج از ﻣﻨﻈﺮ ﺧﻮد ﻛﻨﺸﮕﺮان اﺳـﺖ. داده ﻫـﺎ، ﺑـﺎ ﻧﻤﻮﻧﻪ ﮔﻴﺮی ﻫﺪﻓﻤﻨﺪ از ﻣﻴﺎن اﻓﺮاد ﻣﺘﺄﻫﻞ ﺳﺎﻛﻦ ﺷﻬﺮ اﺻﻔﻬﺎن ﻛﻪ از ازدواج آن ﻫـﺎ ﻛـﻢ ﺗـﺮ از ﻫﻔﺖ ﺳﺎل ﮔﺬﺷﺘﻪ، و ﺳﭙﺲ ﻣﺼﺎﺣﺒﻪ ﻫﺎی ﻋﻤﻴﻖ ﺑﺎ آن ﻫﺎ ﺟﻤﻊ آوری ﮔﺮدﻳﺪ. ﻧﺘﺎﻳﺞ ﺣﺎﺻﻞ از ﺗﺤﻠﻴﻞ ﭘﺪﻳﺪارﺷﻨﺎﺳﻲ ﭼﻨﺪﺳﻄﺤﻲ در اﻳﻦ ﭘﮋوﻫﺶ ﻧﺸﺎن داد ﻛﻪ ﺗﺠﺮﺑﻪ ی ﻋﺸﻖ ازدواﺟـﻲ از ﻣﻨﻈﺮ ﻛﻨﺸﮕﺮان ﻣﺸﺘﻤﻞ ﺑﺮ ﭘﺪﻳﺪه ﻫﺎی زﻣﺎن ﻣﻨﺪ و ﻏﻴﺮزﻣﺎن ﻣﻨﺪ اﺳﺖ. ﭘﺪﻳـﺪه ﻫـﺎی زﻣـﺎن ﻣﻨـﺪ ﺗﺤﺖ ﻋﻨﻮان «ﻋﺸﻖ ﺗﻐﻴﻴﺮﭘﺬﻳﺮ» ﺑﻪ ﺗﻐﻴﻴﺮ ﺷﻜﻞ ﻋﺸﻖ در ﻃـﻮل زﻣـﺎن از «ﻋﺸـﻖ واﻗﻌـﻲ» در اﺑﺘﺪای ازدواج ﺑﻪ «دوﺳﺖ داﺷﺘﻦ ﻣﻨﻄﻘﻲ» ﺑﺎ ﺷﺮوع زﻧﺪﮔﻲ ﻣﺸﺘﺮک اﺷﺎره دارد. راﺑﻄﻪ ﺟﻨﺴﻲ ﻧﻴﺰ ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﺑﺨﺸﻲ از ﺗﺠﺮﺑـﻪ ی «ﻋﺸـﻖ ﺗﻐﻴﻴﺮﭘـﺬﻳﺮ» از ﻃﺮﻳـﻖ دو اﻟﮕـﻮی «ﻋـﺪم ﭘـﺬﻳﺮش ﭘﺬﻳﺮش» و «ﭘﺬﻳﺮش ـ ﭘﺬﻳﺮش» ﺑﺮﺳﺎﺧﺘﻪ ﻣﻲ ﺷﻮد. ﭘﺪﻳﺪه ﻫﺎی ﻏﻴﺮزﻣﺎن ﻣﻨﺪ، ﻳﻌﻨﻲ ﺗﺠـﺎرب ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ای ﻛﻪ ﺑﻪ زﻣﺎن ﺧﺎﺻﻲ ﺗﻌﻠﻖ ﻧﺪارد، ﺑﻪ ﺗﺠﺎرب «ﻋﺸﻖ ﻣﺮدم ﭘﺴﻨﺪ»، «ﺧﺎﻃﺮات»، «ﻳﻜﻲ ﺷﺪن»و «ﺗﺎﻳﻴﺪ ﻫﻤﺴﺮ» اﺷﺎره دارد.
خلاصه ماشینی:
در همین راستا پژوهش حاضر بهصورت اکتشافی و بدون داشتن پیشفرض به مطالعة پدیدارشناختی تجربة عشق، یعنی توصیف آن در افراد متأهلی که در سالهای ابتدایی زندگی مشترک هستند، میپردازد و به آنچه آنها در دنیای واقعی دربارة عشق میگویند و تجربه میکنند توجه نشان میدهد.
در این پژوهش نیز واقعیت ازپیشتعیینشدهای بهعنوان عشق ازدواجی، که حاصل از نظریههای موجود یا تجربیات خود محققان باشد، وجود ندارد و عشق در ازدواج صرفا برمبنای تجربیات کنشگران و تفاسیر آنها از تجربیاتشان برساخته میشود.
آنها دوران عقد را شیرینترین و بهترین دوران زندگی خود میدانند و اعتقاد دارند که عشق واقعی، روند صعودی عشق و اوج رابطة عاشقانه در این دوران تجربه میشود (البته برای برخی کنشگران دارای ازدواج مدرن این شیرینی از قبل از دوران عقد شروع میشود)؛ اما با عروسیکردن، «عشق واقعی» تمام و دوستداشتن منطقی آغاز میشود.
ازآنجاکه تجربة تغییر شکل عشق برای کنشگران ازطریق نوعی تقابل و قیاس برساخته و فهم میشود، بهجای توصیف مضامین «عشق واقعی» و «دوستداشتن منطقی» بهصورت مجزا، از شیوة تقابلی و مقایسهای استفاده میشود.
درمقابل این مضمون، مضمون «تعاملیبودن» در ذیل الگوی «پذیرش ـ پذیرش» به پذیرش رابطة جنسی از ابتدای آن اشاره دارد که کنشگران آن را در معنای یکطرفهنبودن رابطه، تلاش برای فهم علایق یکدیگر، لذت متقابل، گذر زمان بیشتر از رابطه و تجربة صمیمیت بیشتر تفسیر میکنند.
اما درست از لحظة پذیرش طرف مقابل بهعنوان همسر و ایجاد «حس محرمیت و همسری» در کنشگران الگوی اول، پذیرش رابطة جنسی آغاز و بهصورت سلسلهمراتبی در گذر زمان ازطریق مضامین «مردانه تلقیکردن سکس»، «وظیفه تلقیکردن سکس»، «نیاز تلقیکردن سکس»، و «عاشقانه تلقیکردن سکس» برساخته میشود، که از میان آنها تنها دو مورد آخر در الگوی «پذیرش ـ پذیرش» تجربه میشود.