چکیده:
ﻣﻨﻄﻘﻪ ﮔﺮاﯾﯽ و ﺟﻬﺎﻧﯽ ﺷﺪن دو ﻓﺮاﯾﻨﺪی اﻧﺪ ﮐﻪ در ﺣﻮزة اﻗﺘﺼﺎد ﺳﯿﺎﺳﯽ ﺑﯿﻦ اﻟﻤﻠﻞ ﺑﺴـ ﯿﺎر ﻣﻮرد ﺗﻮﺟﻪ ﻗﺮار ﮔﺮﻓﺘﻪ اﻧﺪ. ﺟﻬﺎﻧﯽ ﺷﺪن ﺗﺎﺛﯿﺮ ﻋﻤﯿﻘﯽ ﺑﺮ اﻗﺘﺼﺎد ﺳﯿﺎﺳﯽ ﮐﺸﻮرﻫﺎ و اﻓﺰاﯾﺶ ﺗﺠﺎرت ﺑﯿﻦ اﻟﻤﻠﻞ داﺷﺘﻪ اﺳﺖ. از ﺳﻮی دﯾﮕﺮ، ﻣﻨﻄﻘﻪ ﮔﺮاﯾﯽ ﻧﻮﯾﻦ ﻃﯽ دو دﻫﮥ ﮔﺬﺷﺘﻪ در ﻧﻘﺎط ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺟﻬﺎن ﺑﻪ روﻧﺪی رو ﺑﻪ رﺷﺪ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﺷﺪه، و در ﮐﻨﺎر ﻓﺮاﯾﻨﺪ ﺟﻬﺎﻧﯽ ﺷﺪن ﺑـﻪ ﯾﮑﯽ از دو ﺟﺮﯾﺎن ﻏﺎﻟﺐ اﻗﺘﺼﺎد ﺳﯿﺎﺳﯽ از دﻫﮥ ﻧﻮد ﺑﻪ ﺑﻌﺪ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﺷﺪه اﺳﺖ. از آن ﺟﺎ ﮐﻪ ﺟﻬﺎﻧﯽ ﺷﺪن ﻣﺎﻧﻨﺪ ﯾﮏ ﺷﻤﺸﯿﺮ دو ﻟﺒﻪ اﺳﺖ، ﻫﻢ ﻓﺮﺻﺖ اﺳﺖ و ﻫﻢ ﭼﺎﻟﺶ. ﺑﻨـﺎﺑﺮ اﯾـﻦ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﻓﺮاﯾﻨﺪ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﮔﺮاﯾﯽ در اﯾﻦ دوران اﻫﻤﯿﺖ ﺑﺴﯿﺎری ﭘﯿﺪا ﻣﯽ ﮐﻨﺪ.
خلاصه ماشینی:
از سوی دیگر، منطقه گرایی نوین طی دو دهۀ گذشته در نقاط مختلف جهان به روندی رو به رشد تبدیل شده، و در کنار فرایند جهانیشدن بـه یکی از دو جریان غالب اقتصاد سیاسی از دهۀ نود به بعد تبدیل شده است .
بنابر این ، فرایند جهانی شدن برای بسیاری از کشورها نگرانی هـای زیـادی را بـه وجـود آورده کـه گـاه موجودیت آنها را به خطر میاندازد، و مواجهه با تهدیدهای جهانیشـدن ( اقتصـادی، سیاسی – امنیتی و غیره) به یـک معضـل بـرای آنهـا تبـدیل شـده اسـت .
Old Regionalism منطقه گرایی عصر جدید بواسطۀ اضمحلال جهان دوقطبی، سقوط هژمـونی امریکـا، بازسازی اقتصاد سیاسی جهانی در سه بلوک اصلی، فرسایش نظام وستفالیایی دولـت - ملت ، رشد وابستگیهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی و فراملـیگرایـی، جهـانیشـدن مالیه ، تجارت، تولید و تکنولوژی، اهمیت فزاینده موانع غیرتعرفه ای و پایان جهان سوم، هم چنین تاکید بر ارزیابی مجدد نقش دولت در فرایندهای منطقه ایشدن، تغییر نگـرش نسبت به توسعۀ اقتصادی نئولیبرالی و نظام سیاسی در کشورهای توسعه یافته و ظهـور بازیگران مادون ملی (ریزملی) درک شده است (١٥-٢٢ ,٢٠٠٦ ,Sabic and Bojinovic).
منطقه گرایی در گذشته از بالا شکل میگرفت و بیش تر بـا دخالـت یـک ابرقـدرت برتـر پدید میآمد، در صورتی که منطقه گرایی تازه فرایندی خودجوش است که دولت ها را بـه این نتیجه رسانده که برای رویارویی با مشکلات جهانی چارهای جز همکاری ندارند؛ ٥.