چکیده:
یکی از اساسی¬ترین مباحث فلسفه، بحث از اصالت وجود و اعتبارات ماهیت است که فهم دقیق آن میتواند زمینه فهم وحدت شخصی وجود را فراهم سازد. صدرالمتالهین در نظام فلسفی خویش در راستای اعتباریت ماهیت چهار مرحله را طی نموده است. در مرحله اول ایشان بنا بر فهم متعارف قائل به اعتباریت وجود و اصالت ماهیت بوده و در مرحله دوم تاصل ماهیت را در عالم خارج مطرح میکند. در مرحله سوم ماهیت را در خارج اعتباری دانسته و بساط ماهیت را از عالم عین برمیچیند و در مرحله پایانی بساط ماهیت را از عالم ذهن نیز بر چیده است. مقاله حاضر به سیر تطور ماهیت در نظام فلسفی صدرالمتالهین می پردازد.
خلاصه ماشینی:
سپس ایشان از این مسلک استدراک نموده و وجود را اصیل دانسته و ماهیات را به طفیل وجود متأصل میداند و بعد از این مرحله فقط وجود را در عالم خارج محقق میداند و ماهیات، را مفاهیم ذهنیه تلقی مینماید و در نهایت به این نکته اشاره میکند که نه تنها ماهیت در عالم خارج محقق نیست بلکه در عالم ذهن نیز ماهیتی وجود ندارد.
چنانچه مشاهده شد صدرالمتالهین در این مرحله قائل به تاصل ماهیت است و ماهیت را به طفیل وجود در عالم خارج موجود میداند و حال آنکه این قول نهایی صدرا نیست زیرا هدف نهایی حکمت متعالیه تبیین فلسفی وحدت شخصی وجود است و هرگز وحدت شخصی با قول به تاصل ماهیت جمع نخواهد شد زیرا اگر کسی ماهیات را در عالم خارج متحقق بداند ازآنجایی که ماهیات مثار کثرتند هرگز با وحدت وجود سازگاری نخواهند داشت.
البته ممکن است که مراد صدرا از ماهیتی که به طفیل وجود موجود میداند ماهیت «ما به ینظر» باشد که جنبه مرآتیت به باری تعالی دارد مانند اعیان ثابتهای که در عرفان مطرح است و این ماهیات هرگز با مبنای وحدت شخصی ایشان در تعارض نیست به خلاف ماهیت «ما فیه ینظر» که اموری مستقلاند و مثار کثرتند و این تکاثر هرگز با وحدت شخصی جمع نمیشود.
مرحله سوم: اصالت وجود و اعتباریت ماهیت (عدم تحقق ماهیت در عالم عین) ایشان در این مرحله قائل به اصالت وجود و اعتباریت ماهیت میباشند و بساط ماهیت را از عالم عین بر میچیند و هیچ تحققی در عالم خارج برای ماهیت قائل نیست و ماهیت را فقط به نحو بالعرض موجود میداند بدین معنا که وجود را واسطه فی العروض برای تحقق ماهیت تلقی میکند نه واسطه فی الثبوت.