چکیده:
عارفان و شاعران و نویسندگان زبان فارسی هر کدام بنا به طرز فکر و سلیقة خویش به نوعی از آداب از نظر عرفان لب به سخن گشودهاند و همگی آن را برای تهذیب نفس و عبرت آموزی و تکامل فرد لازم دانسته و به همگان توصیه کردهاند که از انجام آداب و مقدّمات آن غافل نباشند و - البتّه بیشتر این توصیهها برگرفته از سیرت و سنّت رسول اکرم (ص) است-؛ لیکن در اینجا لازم دانستیم دربارة شاعر نامی و عارف بزرگ اوحدالدّین کرمانی- عارف و شاعر نامدار سدههای 6 و7 هجری- که همعصر عرفای بزرگی چون ابنعربی و مولوی بوده است، در زبان فارسی تاکنون آثاری از وی منتشر نگردیده مقالهای تدوین نمائیم؛ بنابراین از آنجا که اوحدالدّین مدّت زیادی از عمر طولانی خود را در آسیای صغیر گذرانیده است و در جریانهای فکری و سیاسی و فرهنگی این سرزمین نقش موثّر داشته است، پژوهندگان کشور ترکیه نیز به زندگی و آثار او توجّه بسیار نشان دادهاند، ولی با این حال برخی از جنبههای زندگی و افکار او هنوز هم برای فارسی زبانان چندان شناخته شده نیست. تنها اثری که از او به جای مانده رباعیّاتش میباشد که در مکتوبی به نام دیوان رباعیّات جمعآوری شده است. رباعیّات به جای مانده از اوحدالدّین کرمانی جنبة عرفانی داشته و نظرات عرفای بزرگی چون عینالقضاة همدانی، شیخ شهاب الدّین سهروردی، اشعار شیخ فریدالدّین عطّار و ... در آغاز کتاب پس از مقدّمه بیان شده است.
خلاصه ماشینی:
(همان: 285) پیشینه تحقیق قابل ذکر است که در قرون متمادی در مسئله شهود، از سوی برخی از فیلسوفان و اندیشمندان اخلاق بحث شهود مطرح گردیده است؛ هر چند که آثاری قابل توجه و مستقل، خصوصا از سوی اندیشمندان اسلامی، در این باب به چشم نمیخورد؛ اما در آثار اندیشمندان غربی و اسلامی، مسایلی در این زمینه بیان شده است؛ از جمله: کانت در کتاب «بنیاد ما بعدالطبیعه اخلاق» «1785»؛ فرانکنا در کتاب «فلسفه اخلاق» «1380»؛ پالمر ، در «مسایل اخلاقی» «1991»؛ راس، در کتاب «مبانی اخلاق» «1939» و کتاب درست و خوب «1390»؛ همچنین هر، در کتاب «زبان اخلاق» «1952»؛ و در مقاله تزاحمهای اخلاقی «1978» و ادوارد جی.
منظور دقیق راس از مفاهیم و عباراتی نظیر شهود و قضاوت اخلاقی شهودی عبارت است از اموری که مستقیما و به نحو خطا ناپذیری به آنها میرسیم و میتوان به طور قابل اطمینان و مستقیم به آن دست یافت درست مانند تایید اعتبار نوعی استنتاج که پس از دست یافتن به رشد ذهنی کافی به طور غیر استنتاجی حاصل میشود.
اما رویکرد راس ناظر به تصدیقات است و این که حجیت معرفت شناختی گزارههای اخلاقی در واقع به نحو شهودی صورت میپذیرد.
استدلال شهود گرایان کلاسیکی مانند راس این است که برای به دست آوردن حجیت معرفت شناختی دعاوی اخلاقی و توجیه آنها، نیازی به استقراء و آزمودن موارد متعدد نیست.
سخن راس این است که حجیت معرفت شناختی همة اصول پایهای اخلاق مبتنی بر شهود است و با روش استقراء شهودی به دست میآید.