چکیده:
در این نوشتار به نقش و جایگاه تصوف بهعنوان یکی از جریانها و عناصر مهم اسلامی در آسیای مرکزی توجه شده است. در این زمینه، تمرکز اصلی بر روی تمایزها و تفاوتها در نقشآفرینی صوفیان و طریقتهای صوفی، نسبت به اوایل شکلگیری آنها در آسیای مرکزی است. بر این اساس بر چگونگی نقشآفرینی و جایگاه آنها در دورۀ فرمانروایی مغولها و سلطۀ روسهای تزاری، بهویژه تأثیر سیاستهای کمونیستها در دوران اتحاد شوروی و سپس رهبران جمهوریهای مستقل در برابر جریان تصوف تأکید خواهد شد. پرسش اصلی نوشتار این است که پس از فروپاشی اتحاد شوروی چه تحولی در نقش و جایگاه تصوف در آسیای مرکزی بهوجود آمده است؟ این نوشتار بهدنبال آن است که نشان دهد نقش و جایگاه تأثیرگذار تصوف در جوامع آسیای مرکزی، بر اثر سیاستهای دوگانۀ رهبران کمونیستی در برابر جریان تصوف، کاهش یافته است. منظور از سیاستهای دوگانه، سیاستهای سختگیرانه و شدید دورۀ اتحاد شوروی و سیاستهای منعطف پس از استقلال جمهوریهای آسیای مرکزی است. در این زمینه، بهدلایل سرکوب صوفیان در دوران اتحاد شوروی و توجه دوبارۀ رهبران جمهوریهای نواستقلال به جریان تصوف اشاره میشود. در این زمینه تأثیر عواملی از جمله چالشهای هویت ملی و مسئلۀ ظهور افراطگرایی اسلامی در اواخر دوران اتحاد شوروی که به یکی از دغدغههای دولتمردان کنونی آسیای مرکزی تبدیل شده است، بیشتر مورد توجه قرار خواهد گرفت. سرانجام نیز تأثیر اقدامها و سیاستهای رهبران کمونیست اتحاد شوروی و جمهوریهای استقلالیافته بر روی نقش و جایگاه جریان تصوف بهطور کل و صوفیان بهشکل ویژه بررسی خواهد شد.
خلاصه ماشینی:
در اين زمينه تـأثير عـواملي از جملـه چالش هاي هويت ملي و مسئلۀ ظهور افراط گرايي اسلامي در اواخر دوران اتحاد شوروي که به يکي از دغدغه هاي دولت مردان کنوني آسياي مرکزي تبديل شده است ، بيشتر مورد توجه قرار خواهـد گرفـت .
سرانجام نيز تأثير اقدام ها و سياست هاي رهبران کمونيست اتحاد شوروي و جمهوريهاي استقلال يافته بر روي نقش و جايگاه جريان تصوف به طور کل و صوفيان به شکل ويژه بررسي خواهد شد .
آثاري که پيش از اين در رابطه با تصوف در آسياي مرکزي نگاشته شـده اسـت ، بيشـتر بـر روي زمينه هاي تاريخي و نقش فرهنگـي و اسـلامي تصـوف و يـا تـأثير آن بـر روي جايگـاه زنان در منطقه تأکيد دارند.
اما آثاري که به نقـش کنـوني تصـوف در آسـياي مرکـزي اشـاره دارنـد، بيشـتر نگـاهي تک بعدي به اين مسئله داشته اند، به ويژه اينکه رويکردهاي آن هـا در جهـت اسـتفاده و منـافعي بوده است که رهبران آسياي مرکزي از جريان تصوف داشته اند و به تأثير متقابل اين اقدام ها بـر روي نقش و جايگاه تصوف در اين منطقه اشاره اي نشده است .
برخي از مفتيهاي آسياي مرکزي نيز با اين اسـتدلال کـه در اسـلام تنهـا زيـارت حـج وجود دارد، معتقد بودند که همۀ سفرهاي زيارتي به مکان هاي مقدس صوفي غيرقانوني اسـت و بايد کنار گذاشته شود (١٥ :٢٠٠٩ ,Kemper).
Yemelianova, Galina (2007), “The Rise of Islam in Muslim Eurasia: Internal Determinants and Potential Consequences”, Central Asia-Caucasus Institute and Silk Road Studies Program, Vol. 5, No. 2, pp.