چکیده:
در فلسفه اسلامی، حکمت عملی با وجود اهمیت آن، مانند حکمت نظری رشد لازم را پیدا نکرده است. نیاز امروز جامعه به مباحثی چون اخلاق و تدبیر منزل و سیاست، بررسی جایگاه حکمت عملی در اندیشه فلاسفه اسلامی را ضروری میسازد. ابنسینا به عنوان یکی از حکمای بزرگ اسلامی، در آثار مختلف خود، حکمت عملی را قسیم حکمت نظری و جزو فلسفه دانسته و به غایت حکمت عملی و رابطه آن با عقل نظری و همچنین مبادی حکمت عملی اشاره کرده است، ولی به جز چند رساله مختصر، اثر قابل توجهی از وی در این باره دیده نمیشود. علل اصلی این عدم رشد را میتوان عدم قابلیت استنتاج حکمت عملی از حکمت نظری ارسطویی و پرداختن تفصیلی شریعت به مباحث مطرح شده در حکمت عملی و همچنین اهمیت ویژه فلسفه اولی نسبت به حکمت عملی در نزد ابنسینا دانست. ضمن اینکه با توجه به مبادی و روشی که ابنسینا برای حکمت عملی ترسیم میکند، حکمت سینوی این قابلیت را دارد که همچون حکمت نظری، در زمینه حکمت عملی به ویژه اخلاق هم توسعه داده شود.
خلاصه ماشینی:
ابنسینا به عنوان یکی از حکمای بزرگ اسلامی، در آثار مختلف خود، حکمت عملی را قسیم حکمت نظری و جزو فلسفه دانسته و به غایت حکمت عملی و رابطه آن با عقل نظری و همچنین مبادی حکمت عملی اشاره کرده است، ولی به جز چند رساله مختصر، اثر قابل توجهی از وی در این باره دیده نمیشود.
درواقع ابنسینا با اضافهکردن صناعت شارعه(علم النوامیس) در اقسام حکمت عملی، هم تقسیمبندی فارابی در احصاء العلوم را مدنظر داشته و هم هدفش این بوده است که بهنوعی میان آن بخش از علوم مربوط به شریعت همچون فقه، که به اعمال و رفتار انسانی مربوط است، با علوم مندرج ذیل حکمت عملی تلفیقی ایجاد کند تا در مرحله تقسیمبندی علوم هم جایگاه حکمت عملی را در اندیشه اسلامی روشن کند و هم روند بومیسازی تقسیم ارسطویی را ادامه دهد.
ابنسینا متناسب با غایتی که برای حکمت عملی و بهویژه اخلاق در نظر میگیرد(سعادت دنیا و آخرت)، مبادی اقسام سهگانه حکمت عملی را برگرفته از شریعت میداند که حدود کمالات آن نیز، در شریعت تبیین شده است؛ و اهل نظر، قوانین و بایدها و نبایدهای مربوط به اعمال انسان را از آن استنباط و استخراج میکنند و در امور روزمره خود، آنها را به کار میگیرند(همانجا).
در دیگر آثار ابنسینا نیز، شبیه این مطلب را میتوان یافت؛ مثلا وی در اشارات، عقل عملی را ازجمله قوای نفس میداند که به تدبیر بدن میپردازد و کارش استنباط احکام با استعانت از آرای کلی عقل نظری و از طریق مبادی و مقدمات اولیه و تجربیه و شایع، برای امور جزئیای است که انسان برای رسیدن به غایات و اهداف اختیاری خود، باید آنها را انجام دهد(همو، 1375، ج2، ص352).