چکیده:
یکی از مسائل مطرح در فلسفة اخلاق، شناخت واقعنمایی گزارههای ارزشی است. از دیدگاه برخی، مفاهیم ارزشی، از مفاهیم فلسفیاند. در نتیجه،گزارههای برآمده از این مفاهیم، معرفتزا و استدلالپذیرند. از نگاه برخی دیگر، مفاهیم تصوری این گزارهها، از اعتبارات ذهن بهشمار میآیند. این تحقیق بر آن است تا با نگاهی مسئلهمحور، با توصیف و مقایسه آثار استاد شهید مطهری و تجزیهوتحلیل عقلانی آنها، حقیقت این موضوع را از دیدگاه شهید مطهری روشن کند. با دقت در بیانات استاد، این مطلب به دست میآید که استاد مطهری، بر دیدگاه دوم است. اما نمیتوان نسبیت گزارههای ارزشی را به وی نسبت داد. به نظر میرسد، سخن استاد در جملات انشائی، درست باشد ولی در گزارههای خبری، نادرست است.
خلاصه ماشینی:
این مقاله، مفاد مفاهیم تصوری گزارههای اخلاقی و ارزش صدقپذیری و نیز مسئله ارتباط بین برهانناپذیری این گزارهها، با لزوم نسبیت را از نگاه شهید مطهری، مورد ارزیابی قرار داده است.
مفاد گزارههای اخلاقی در نگاه استاد مطهری آیا از دیدگاه استاد مطهری، موضوع و محمول این گزارهها، از مفاهیم فلسفی بوده و یا آنکه اعتبار ذهن میباشند و مطابق خارجی ندارند؟ برای پاسخ به این امر، سخنان استاد مورد بررسی قرار میگیرد تا دیدگاه ایشان روشن گردد.
اینچنین «باید»ها، نتیجه منطقی آنچنان «هست»هاست» (همان) منظور استاد از «نتیجه منطقی» و «ضرورت» چیست؟، آیا منظور وجود رابطه تولیدی بین آن دو است یا نه، مراد صرف توقف و ابتناء احکام عقل عملی، بر حقایق نظری است؟ از دیدگاه استاد، ضرورت، دو صورت میتواند داشته باشد: در یک صورت، اختیار انسان هیچ نقشی نمیتواند در آن داشته باشد.
از جمله دلایل این امر، سخنان ایشان در بررسی سخنان علامه و راسل، در منشأ احساسی داشتن گزارههای اخلاقی، میباشد که در رد نسبیت در اخلاق، اظهار میدارد که انسان، به سوی مصالح و کمالات نوع، گرایش دارد و درصدد تأمین آن، خواستهها و دوست داشتنهای نوعی است و چون در نوع همه مشترک هستند و همین احساس را دارند، پس همه آنها، احکام واحد و یکسانی را برمیگزینند (مطهری، 1384، ج 22، ص 39-42).
در توضیح باید گفت: با در نظر گرفتن خود گزاره و سنجیدن آن، نسبت به آثاری که در برطرف کردن نیازها و اهداف انسان میتواند داشته باشد و همان، سبب اعتبار و انشاء آن مفاهیم گردید، میتواند مورد صدق و کذب قرار گیرد و صفات درستی و نادرستی را بپذیرد.