چکیده:
مطالعات فرهنگی زمینه ای نسبتا جدید در علوم انسانی است که از دهة 1708 میلادی بالاخص در
آمریکا شکل مدوّن یافت و از پیشگامان آن استوارت هال است که این نظریه را به صورتی نظام مند در
آثاری همچون بازنمایی: بازنمایی های فرهنگی و عمل رمزگااری و رمزگااری/ رمزگشایی، در محور
مطالعات فرهنگی معاصر، به تفصیل مورد بررسی قرار داده است. از دیدگاه هال، زبان بازنمایی فرهنگ
است و از آن جدا نیست. فرایند رمزگااری و نیز رمزگشایی در دل فرهنگ و از مسیر آن شکل می گیرد و
از آنجا که فرهنگ مدام در حرکت و تغییر است، دلالت و فرآیند شکل گیری معنا نیز ثابت نیست و
پیوسته دگرگون می شود، یکّه و تثبیت شده نیست و همزمان با حرکت فرهنگ از نو بر ساخته می شود و
این نقطة مشترک دیدگاه فردیناند دو سوسور و استوارت هال است. ما نظریة بازنمایی و ساخته شدن معنا
را در زبان، تحت تاثیر عوامل اجتماعی و فرهنگ وامدار سوسور هستیم که برای نخستین بار کیفیت ذاتی
معنا و دلالت را زیر سوال برد و رابطة دال و مدلول را رابطه ای دلبخواهی و بنابراین اختیاری و متغیّر
دانست و آغازگر مباحث مربوط به دانش نشانه شناسی بود. این مقاله بر آنست نشان دهد که با توجه به
نظریه مطالعات فرهنگی چگونه فرهنگ و ابزار آن، بازنمایی – زبان – در عین حالکه معنا را با توجه به
هنجارهای فرهنگ و گفتمان مسلط تثبیت می کنند، همواره راه را بر ساختارشکنی از خود و ظهور
خوانش های نو باز می گاارند بنابراین علیرغم فرهنگ و گفتمان مسلط، همواره می توان معناهایی جدید
خلق کرد که شاید بتوانند رخدادهایی شوند که جریان فرهنگ وهنر را به مسیرهای تازه ای ببرند.
خلاصه ماشینی:
زبان به منزلۀ بازنمایی فرهنگ از دیدگاه استوارت هال با توجه به نظر فردیناند دو سوسور * شیما بحرینی ** مالک حسینی تاریخ دریافت : ١٣٩٥/١٠/١٤ تاریخ پذیرش : ١٣٩٥/١١/٢٥ چکیده مطالعات فرهنگی زمینه ای نسبتاً جدید در علوم انسانی است که از دهۀ ١٩٨٠ میلادی بالاخص در آمریکا شکل مدوّن یافت و از پیشگامان آن استوارت هال است که این نظریه را به صورتی نظام مند در آثاری همچون بازنمایی: بازنماییهای فرهنگی و عمل رمزگذاری و رمزگذاری/ رمزگشایی، در محور مطالعات فرهنگی معاصر، به تفصیل مورد بررسی قرار داده است .
فرایند رمزگذاری و نیز رمزگشایی در دل فرهنگ و از مسیر آن شکل میگیرد و از آنجا که فرهنگ مدام در حرکت و تغییر است ، دلالت و فرآیند شکل گیری معنا نیز ثابت نیست و پیوسته دگرگون میشود، یکّه و تثبیت شده نیست و همزمان با حرکت فرهنگ از نو بر ساخته میشود و این نقطۀ مشترک دیدگاه فردیناند دو سوسور و استوارت هال است .
ما نظریۀ بازنمایی و ساخته شدن معنا را در زبان ، تحت تأثیر عوامل اجتماعی و فرهنگ وامدار سوسور هستیم که برای نخستین بار کیفیت ذاتی معنا و دلالت را زیر سؤال برد و رابطۀ دال و مدلول را رابطه ای دلبخواهی و بنابراین اختیاری و متغیر دانست و آغازگر مباحث مربوط به دانش نشانه شناسی بود.
این مقاله بر آنست نشان دهد که با توجه به نظریه مطالعات فرهنگی چگونه فرهنگ و ابزار آن ، بازنمایی – زبان – در عین حالکه معنا را با توجه به هنجارهای فرهنگ و گفتمان مسلط تثبیت میکنند، همواره راه را بر ساختارشکنی از خود و ظهور خوانش های نو باز میگذارند بنابراین علیرغم فرهنگ و گفتمان مسلط ، همواره میتوان معناهایی جدید خلق کرد که شاید بتوانند رخدادهایی شوند که جریان فرهنگ وهنر را به مسیرهای تازه ای ببرند.