چکیده:
افلاطون در کراتیلوس و دیگر آثار خود عقایدی متعارض درباب ریشه شناسی ابراز کرده که از دیرباز
موجب اختلاف نظر بوده است. وی در کراتیلوس استفاده از ریشه شناسی را منع می کند زیرا به عقیدة او
مطابقتی میان نامها و چیزها وجود ندارد و تحلیل نام به حروف و هجاهای سازنده اش ماهیت نامیده را
آشکار نمی سازد. اما او در دیگر آثار خود در چند مورد به ریشه شناسی نامها پرداخته است که ظاهرا
ناقض سخنان قبلی او به نظر می رسد و به همین جهت مفسران درباب موافقت یا مخالفت او با ریشه
شناسی اختلاف نظر داشته اند. کراتیلوس به زعم اکثر محققان از آثار دورة میانی افلاطون است در حالی
که ریشه شناسیهای ماکور در آثار متاخر وی مطرح شده است و این نشان می دهد که او احتمالا پس از
کراتیلوس دربارة ریشه شناسی تجدید نظر کرده و به استفاده از این روش گرایش یافته است. ریشه
شناسی در کراتیلوس بدین سبب منع شده است که به عقیدة افلاطون نامگااران یونانی ماهیت حقیقی
چیزها را نمی شناخته اند و در نتیجه نامهایی که وضع کرده اند ماهیت چیزها را منعکس نمی سازد.
نامگااران که افلاطون معمولا آنان را قانونگاار می خواند، همان پیشینیانی هستند که علاوه بر نامها،
قوانین و سنن و اعتقادات یونانیان را بنیاد گااشته اند. افلاطون در کراتیلوس و آثار نزدیک به آن به
دانش پیشینیان بدگمان است و مخالفت او با ریشه شناسی نیز از نتایج همین بدگمانی است. وی در آثار
متاخر خود به علتی نامعلوم از عقیده سابق خود برگشته، فضایل پیشینیان را ستوده و به دانش برتر آنان
اذعان کرده است. همزمان با این تغییر عقیده و برخلاف آنچه در کراتیلوس مطرح شده بود، گفته می شود
که نامهای یونانی از هر جهت با چیزها مطابقت دارند و این ناشی از دانش نامگاارانی است که به گفتة
افلاطون ماهیت حقیقی چیزها را می شناخته اند. بر اثر این تغییر عقیده افلاطون به ریشه شناسی گرایش
یافته و در آثار این دوره در چندین مورد از این روش استفاده کرده است. بنابراین علت مخالفت و سپس
موافقت افلاطون با ریشه شناسی، تغییر عقیدة او دربارة دانش نامگااران و پیشینیان بوده است. در این
مقاله ضمن گردآوری و تحلیل فقراتی از محاورات افلاطون که در آنها به موضوع نامها، نامگذاران و
پیشینیان اشاره می شود، ارتباط میان این موضوعات و سیر تدریجی تغییر عقیدة او بررسی خواهد شد.
خلاصه ماشینی:
اما سقراط در بحث با کراتیلوس این عقیده را نیز نفی میکند، زیرا بر فرض که تنها راه کسب شناخت ، تحلیل نام ها باشد، نخستین نام گذاران که هنوز نامی در اختیار نداشته اند، چگونه توانسته اند به ذات چیزها پی ببرند و نام هایی متناسب با ذاتشان بر آنها بنهند.
کراتیلوس پاسخ می دهد که شاید نخستین نام ها را نیرویی برتر از انسان ، دایمونی یا ایزدی ساخته باشد٣، اما سقراط ، بیاعتنا به پاسخ او از این تناقض نتیجه میگیرد که تحلیل نام ها تنها راه شناخت نبوده ، میتوان چیزها را با رجوع به خود آنها (ایده ) شناخت ٤ و در حقیقت نخستین نام گذاران نیز بیآنکه نامی در اختیار داشته 5 باشند، چیزها را بر اساس شناختی که از آنها داشته اند، نامیده اند.
اما شگفت آنکه این نمونه های ریشه شناسی که صفحاتی از کراتیلوس را در بر میگیرد، بعدها به مهم ترین بخش این محاوره تبدیل شد و اگرچه سقراط تصریح میکند که برخلاف فرض اولیۀ او شباهت و انطباقی میان نام ها و چیزها وجود ندارد، مفسران و فیلسوفان بعدی بدون توجه به این نکته تا قرن ها در اثبات موافقت افلاطون با ریشه شناسی به همین نمونه ها استناد میجستند.
در این صورت افلاطون پس از کراتیلوس و آثار دورة انتقادی در مورد دانش نام گذاران و متعاقباً در مورد استفاده از ریشه شناسی در تحقیقات فلسفی تغییر عقیده داده است .