چکیده:
شوپنهاور در حوزة اخلاق قائل به دو ساحت است. یکی ساحت فرد شفیق است که او در این بافت شفقت
را منبع همة کنش هایی می داند که واجد ارزش اصیل اخلاقی اند. و دیگری ساحت قدیس است که در
جهت انکار اراده آگاهانه از زندگی کناره می گیرد و به زهد روی می آورد و نسبت به هر چیز کاملا
بی تفاوت می شود. هنگامی که بر این این دو ساحت متمرکز می شویم، می بینیم که با هم در تعارض اند.
او از یک طرف می گوید که هرگونه اخلاقی مبتنی بر شفقت است و از سوی دیگر می گوید که به لحاظ
اخلاقی، مطلوب ترین حالت برای فرد روی گردانی از هرگونه اراده ورزی است؛ اما واضح است که بدون
فعالیت اراده شفقت و همدردی با دیگران ناممکن است. و چنانچه شفقت را به عنوان بنیاد و اساس
اخلاق بپایریم، انکار اراده ورزی قدیس منتفی می شود. از طرف دیگر اراده به عنوان شیءفی نفسه و
جوهر هستی صرفا خواست است و از آن حیث که خواست است نمی تواند نخواهد؛ بنابراین، نمی تواند خودرا انکار کند.
خلاصه ماشینی:
در حالی که در ساحت اخلاق قدیس که در جهان همچون اراده و تصور به آن پرداخته شده ، شوپنهاور نظریۀ عبور از فضیلت و روی آوردن به زهد و ریاضت را مطرح میکند.
301 197 1 ساحت شفیق به نظر شوپنهاور، چون ارادة ٢ انسان مقدم بر عقل ٣ اوست ، پس عقل نمیتواند اراده را به انجام کاری وا دارد، این مسأله باعث میشود که او به جای عقل ، انگیزه ها و محرکها را به عنوان منشأ اصلی شکل گیری هر عملی –از جمله عمل اخلاقی ٤- تلقی کند.
خودخواهی شوپنهاور باور دارد که در جهانِ شخص خودخواه ، که هنوز پردة مایا (اصل فردیت ) از آن کنار نرفته است ، واقعیت نه آن طور که فی نفسه است یعنی به مثابۀ ارادة واحد، بلکه صرفاً آن طور که به نظر میرسد، متکثر و تحت صورت های اصل دلیل کافی ٣، نشان داده میشود.
شوپنهاور معتقد است که قدیس با طریق زهد برای همیشه ملال زندگی را درمان میکند، در حالیکه هنر یا اخلاق شفقت محور تنها به نحو موقتی و لحظه ای میتوانند این کار را انجام دهند.
١. بر اساس این نظر شوپنهاور که هر چیزی در جهان تعین اراده است و ذیل اصل دلیل کافی 210 و بالضروره عینیت مییابد، قدیس از آن آزادی برخوردار نیست که بتواند اراده را انکار کند.
(2010) Historical dictionary of Schopenhauer's philosophy Cambridge University Press.