چکیده:
این کتاب در زمینۀ توسعۀ سیاسی در رشتۀ جامعهشناسی توسعه نوشته شده است. توسعه موضوعی است که بعد از جنگ جهانی دوم، با شروع سرمایهگذاریهای آمریکا در اروپا و در دیگر کشورهای جهان مطرح گشت. توسعۀ سیاسی بعد از توسعۀ اقتصادی و فرهنگی اعمال میشود. عموماً در این مرحله مردم کشورهای اسلامی درمقابل برنامههای توسعه بهعلت سکولار و متکی بر اندیشۀ انسانگرایانهبودن و صرف توجه به علوم تجربی مقاومت میکنند. ازاینرو، توسعهیافتگی در کشورهای اسلامی با چالشهای اساسی مواجه شده است. در کتاب حاضر نویسندگان مقالات، موانع بر سر راه لیبرال دموکراتشدن کشورهای اسلامی را بر میشمارند و راهحل پیشنهاد میکنند. عمدۀ آنان معتقدند برای پیشگیری از برخوردها، میباید بین ایران و آمریکا که قدرتهای تعیینکنندۀ اصلی منطقه هستند، گفتوگو صورت پذیرد. میباید متون دینی اسلامی موردتجدید نظر قرار گیرد و اصول لیبرالیسم بهگونهای با متون دینی توجیه گردد. ورود زنان به عرصههای اجتماعی و برقراری تساوی نقش بین مردان و زنان یکی از راهحلهای کلیدی برای این کار است که پیشنهاد میکنند.
This book follows political development in the Middle East. After World WarII at the time of U.S. investments in Europe and third world countries, development became a subject of study in social science. According to Modernization Theories, political development should follows economic and cultural development.Mostly at this phase, Islamic societies resist development because of its secular, humanist and experimental sciences bases. Thereby, development confronts challenges in Islamic countries. Articles of this book explain hardships of liberal democracy in Islamic countries and suggest some solutions. They believe there should be negotiations between I.R.Iran and U.S., the top powers of the region, in order to avoidconflicts. Other suggestions are interpretation of religious texts according to liberal principles, promotion of gender equality and enhancement of women's' participation in social life.
خلاصه ماشینی:
در این بخش نویسنده تلاش می کنـد تـا بـه نـوعی ایـدئولوژی اسـلامی را نسـبت بـه جمع بندی مذکور خنثی نشان دهد تا در بخش دوم مقاله بتوانـد تنـدروها و اصـلاح طلبـان اسلامی را از یک دیگر مجزا کرده لیبرال دموکراسـی را بـه عنـوان یـک راه حـل موردقبـول اصلاح طلبان اسلامی برای توسعۀ سیاسی کشور معرفی کند.
به عقیدٔە واتربوری در راه این مهندسی سیاسی ، ارتش نیز می باید نقش خود را به خـوبی بازی کند و هرگاه لازم بود با نیروی خود، مانند ترکیه در زمان تورگوت اوزال ، وارد شود و از حاکمیت تندروهای اسلامی پیش گیری کرده نیروهای اصلاح طلب لیبـرال را بـر کرسـی بنشاند (٣٩-٣٧ :.
هرچند ابوخلیل بـا نگـاهی هـم دلانـه اوضـاع منطقـۀ غـرب آسـیا و شـمال آفریقـا را موردبررسی قرار داده است ، اما درنهایت باتوجه بـه ایـن کـه معتقـد بـه ایـدئولوژی لیبـرال دموکراسی سکولار است پیش نهاد می دهد برای رسیدن به آن ، جامعۀ مدنی در جهان عرب تقویت گردد و مناسبات خانوادگی تضعیف شود.
به نظر او در دهۀ ١٩٩٠ قرن بیستم کـه نهادهـای مـدنی اسـلامی در کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا رشد کردنـد (٢٨٧ :١٩٩٨ Esposito)، بـا مشـاهدٔە ایـن گسترش بنیادگرایی اسلامی جهان به این نتیجه رسید که اسـلام و دموکراسـی [لیبـرال ] بـا یک دیگر ناسازگارند.
درمجموع در مقالات این کتاب پـس از معرفـی نیروهـا، سـاختارها، و افکـار سیاسـی کشورهای اسلامی منطقۀ خاورمیانه ، نیروهای عمدٔە سیاسی با نفوذ در جهان اسـلام و ایـن منطقه ، ایران و آمریکا معرفی شده انـد (٣٠٨ :١٩٩٨ Esposito) و تـلاش مـی شـود درجهـت استقرار لیبرال دموکراسی ، به عنوان نظم مفروض جهانی ، راه کارهایی بـا ذکـر شـواهد ارائـه شود.