چکیده:
تعلیم و تربیت یکی از بنیادیترین اصول در تمامی فرهنگهای بشری و پلکانی برای عروج به عالم انسانی است و هدف عمدۀ پیامبران و مصلحان اجتماعی چیزی جز تعلیم فضایل تربیتی و پرورش خصائل نیک انسانی نبوده است. از منابع مهم تعلیم و تربیت آثار فاخر ادبی، منظومههای شاهنامۀ فردوسی و ایلیاد و ادیسۀ هومر هستند که پر از نکتهها و دستورالعملهای تعلیمی و تربیتیاند و تاکنون کمتر به آنها پرداخته شده است. ازاینرو با مطالعۀ کتابخانهای این آثار میتوان ضمن شناخت مؤلفههای تربیتی دو فرهنگ ایرانی و یونانی به این مهم دست یافت که مهمترین دغدغههای تربیتی هریک از این فرهنگها کداماند؟ و چگونه میتوان با شناخت و تدوین، تشریح و تفسیر آنها نسل امروز را به آموختن و تبعیت از این اصول نیک اخلاقی سوق داد. مقایسۀ تطبیقی آثار مورد اشاره بیانگر این واقعیت است که مؤلفههای تربیتی مانند نرمخویی، رایزنی و... در این دو فرهنگ علاوه بر اینکه نقاط مشترک بسیاری دارند، برای تأمین سعادت نوع بشر چه در گذشته و چه امروز نیز بسیار کارساز و راهگشا هستند و در حماسۀ هومر این مؤلفهها در مراحل اولیۀ تکامل اندیشۀ بشری هستند درحالیکه حماسۀ فردوسی در این زمینه بسیار کاملتر و پختهتر است و وضوح و شفافیت مؤلفههای تربیتی در آن بسیار بیشتر از حماسۀ هومر است.
خلاصه ماشینی:
به طور اختصاصي دربارة موضوع اين مقالـه بـا عنـوان مقايسـۀ تطبيقـي تعلـيم و تربيت در شاهنامه و ايلياد و اديسۀ هومر، در ميان مقـالات نگـارش يافتـه مـوردي پيـدا نشده است ، اما از ميان اين تحقيقات فراوان به تعدادي از مهم ترين آن ها اشاره ميشود: مقاله هايي دربارة ادبيات تعليمي مانند «بررسي تطبيقي اشعار تعليمي فردوسـي و حـافظ » (يلمه هـا، ١٣٩٠)، «ادبيـات تعليمـي و تربيتـي در شـاهنامه فردوسـي» (جهـانتيغ و دهرامـي، ١٣٩٠)، «مباني آموزش و پرورش در شاهنامه » (فلاح ، ١٣٨٩)، «تعلـيم دوسـتي در شـاهنامه » (افراسياب پور، ١٣٩٠)، «نشانه شناسي تعلـيم و تربيـت در داسـتان زال و رودابـه » (طغيـاني و همکاران ، ١٣٩٣) و «ارزش هاي تعليمي امثال شاهنامه » (داوري، ١٣٩٣).
خردمنــد بايــد کــه باشــد دبيــر همــان بردبــار و ســخن يــادگير هشــــيوار و ســــازيدة پادشــــا زبــان خــامش از بــد بــتن پارســا شــکيبا و بــادانش و راســت گــوي وفـــادار و پـــاکيزه و تـــازه روي چـو بـا ايـن هنرهـا شـود نـزد شـاه نشــايد نشســتن مگــر پــيش گــاه (همان ، ج ٨: ١٤٢) همچنين فردوسي پيمان شکن را مورد سرزنش قرار مي دهد و چنين مي سرايد: بــه دانــش بــود شــاه زيبــاي تخــت کــه داننــده بــادي و پيروزبخــت مبــادا کــه گــردي تــو پيمــان شــکن که خاک است پيمـان شـکن را کفـن بــه بــادافره بــيگناهــان مکــوش بــه گفتــار بــدگوي مســپار گــوش (فردوسي، ج ٨: ٢٧٧) در ايلياد انگيزة واقعي جنگ بر سر بيوفايي زني به نام هلن بود که با وجـود اينکـه همسر و دختري داشت با مهمان خود، پاريس ، پسر زيباروي تروايي، به تروا گريخت و مسبب جنگ ده سالۀ آخاييان و ترواييان شد که مصداق بيوفايي در اين کتاب حماسـي است .