چکیده:
در طول تاریخ، همزمان پس از درگذشت رهبران مذهبی و سیاسی برجسته، افرادی ظهور کردهاند که خود را در جایگاه رهبر راستین قرار میدادند. چنین رویدادی در جزیرةالعرب به دلیل سلطه نظام قبیلهای و رسوبات فرهنگ جاهلی قریبالوقوع بود. متنبیان صدر اسلام، از باورهای عوام به سحر و جادو بهره میبردند و با انجامدادن برخی حرکات نمایشی و سخنان سجعآمیز سعی در اغفال مردم داشتند. نکته مهم، پیوند عمیق کهانت و به طور عام جادوگری با ریاست دینی است. این مقام در جزیرةالعرب بر عهده کاهنان بود که از آموختهها و تواناییهای خود در این حوزه برای تثبیت مقام نبوت استفاده کردند. در مقاله حاضر، پس از شناسایی ویژگیهای جادو و کهانت، در صدد تطابق آن با گفتار و اعمال متنبیان برآمدهایم. نتایج نشان میدهد که سخن و عمل متنبیان بر دو محور اصلی کهانت، وابستگی و تزویر، تطابق کامل دارد.
خلاصه ماشینی:
در جوامع ابتدایی و قبیلهای همچون جامعه جزیرةالعرب، که فرهنگ جاهلیت در آن ریشههای قوی دارد، بستر برای این افراد مهیا است تا با تکیه بر وضعیت زمینهای به مدعای خود جامه عمل بپوشانند.
پیشینه قوی کهانت که پیوستگی بسیار با سحر و جادو داشت، زمینه ظهور متنبیان را فراهم کرد، خصوصا که آنها بر مطالبی تأکید میکردند که با دانستهها و تجارب کاهنان همخوانی داشت.
یکی از منابعی که به صورت تحلیلی جریان مدعیان دروغین نبوت در صدر اسلام را بررسی کرده، تاریخ پیامبران دروغین در صدر اسلام نوشته بحریه اوچ اوک است، اما نویسنده، تحلیلی در باب ارتباط کهانت و متنبیان مطرح نکرده است.
مقاله حاضر در جهت پاسخگویی به این پرسش طراحی شده است که: جادو و کهانت، تا چه میزان در طرح اندیشه متنبیگری در صدر اسلام مؤثر بوده است؟ در پاسخ میتوان گفت شاخصهای جادو بر سخن و عمل متنبیان انطباق کامل داشت.
پیشینه نظام قبیلهای قوی و تعریف زندگی بر مبنای سحر و جادو، دیر یا زود جامعه را به این سمت سوق میداد تا افرادی با تکیه بر جهالت عوام و تواناییهای خود در جهت کسب قدرت و ثروت برآمده و خواهان مقام ریاست دینی و دنیوی که در وجود پیامبر خلاصه میشد، باشند.
(به تصویر صفحه مراجعه شود) مطالعات نشان داد که سخن و عمل متنبیان در شاخصهای وابستگی، 46 درصد با شاخص اکتسابیبودن، 46 درصد با شاخصه تشبث به امور خیالی و حسی، 8 درصد با کمکگرفتن از کارهای بدنی و 8 درصد با ابزارمدارانهبودن منطبق است.
المنتظم فی تاریخ الأمم والملوک، تحقیق: محمد عبد القادر عطا، مصطفی عبد القادر عطا، بیروت: دار الکتب العلمیة.