چکیده:
این پژوهش با روش مقایسه، تحلیل مضامین و تطبیق، رد پای آموزههای فلسفه وجود را در حکایتی تمثیلی از مثنوی واکاوی میکند. در حکایت، با انبوهی از واژهها در معنای «بودن» و «آمدن» و «شدن» و «رفتن» با درون مایه معنایی ویژه مواجههایم؛ که موجب خطور اندیشه مشابهت آن، با مؤلفهی گذر و تعالی انسان "از بودن تا شدن" در فلسفه وجود، به ذهن میشود. تحقیق پیش رو نشان میدهد که آزمایش الهی میتواند همان موقعیت مرزی در اگزیستانسیالیسم باشد. «رنج» مؤلفه مشترک میان فلسفه الهی وجود و حکایت، برای رسیدن به خدا و تحقق وجود اصیل است. دگرگونی و تعالی وجود تا بروز تصویر حقیقی از خود در آموزههای اگزیستانسیالیستی، تعبیری دیگر از مسأله سیر إلی الله و رسیدن به مقام اتحاد و اتصال است. دست آخر این که در حکایت مورد نظر و در تفکر اگزیستانسیالیستی الهی، بر اهمیت شورمندی در گذر از تنگناهایی که انسان با آن رو به رو است تاکید شده و اختیار انسان در راستای اختیار الهی جاری شمرده میشود.
خلاصه ماشینی:
در حکايت تمثيلي مورد نظر در اين مقاله که مربوط به دفتر سوم مثنوي است و تحت عنوان «تمثيل گريختن مؤمن و بي صبري او در بلا به اضطراب و بي قراري نخود و ديگر حوايج در جوش ديگ و بردويدن تا بيرون جهند» آمده است ؛ به وضوح ردپايي از برخي مفاهيم اصلي و بنيادي مکتب اصالت وجود از جمله اوضاع مرزي و تعالي و گذر و دگرگوني دائمي وجود انسان در مسير بودن تا شدن ، در خلال الفاظ و تمثيل هاو مضامين قابل مشاهده است .
مشتاقانه و مختارانه راه بلا پيمودن اهميت شورمندي و تاکيد بر اختيار در اين پژوهش که به وسيله مطالعه کتابخانه اي و به کارگيري روش تطبيقي و تحليلي يافته ها، انجام شده است ؛ سعي بر آن داريم تا انديشه و تفکر عرفاني مولوي را با تعاليم فلسفه هستي در قالب اين محورهاي شش گانه تطبيق دهيم و در مقام مقايسه ، شباهت ها و هم پوشاني هاي ميان اين دو را مورد تحليل و بررسي قرار دهيم .
مولوي نيز در اين حکايت تمثيلي وقتي به شرح حالات انسان در مسير تعالي مي پردازد، هدف از اين شوند هاي پياپي را در قالب اين بيت بيان مي کند از صفاتش رسته اي والله نخست در صفاتش باز رو چالاک و چست (مولوي ، ١٣٧٤: د ٣، ٤١٨٢) اين مقصود بيان شده که مضمون آن سير الي الله است همان هدفي است که متفکران الهي اگزيستانسياليسم براي وجود در حال تعالي قائل شده اند.