چکیده:
شگردهای ادبی «اسلوب معادله» و «شرط تعلیق به محال»، از مهمترین و پرکاربردترین گونههای تمثیل در سبک هندی هستند. شعرای سبک هندی برای ملموس و عینی کردن مفاهیم کلی و انتزاعی و القای مطلب خود به مخاطب از این هنرهای ادبی استفاده کردهاند و کاربرد شکلهای مختلف این شگردها، نیاز زبانی آنها را در بیان رسا و زیبای معنای موردنظر برآورده ساخته است. استفاده از اسلوب معادله و شرط تعلیق به محال در زبان علاوه بر تقویت محتوای کلام و صحّه گذاشتن بر یک تفکر جمعی، در تفهیم مطالب به خواننده بسیار موثر است. در این جستار، انواع اسلوب معادله و شرط تعلیق به محال و ویژگیهای محتوایی و صوری و کارکردهای آنها نقد و بررسی شده است. پژوهش بر اساس نحوه کاربرد مصداقهای این آرایه¬های ادبی در آثار مهم سبک هندی و ملاحظه دیدگاههای صاحبنظران و دریافت شخصی نویسنده از این هنرهای بلاغی صورت گرفته است. نتیجه کلی مقاله این است که اسلوب معادله و شرط تعلیق به محال، در سبک هندی بهخاطر نیاز به بیان رسا و روشن تجربهها، اندیشهها و مفاهیم عرفانی فراوان بهکار رفتهاند بهگونهای که میتوان آنها را از برجستهترین ویژگیهای بلاغی آثار ادبی این دوره و از رازهای زیبایی و ذوقپسندی و تاثیر زبان آنها بر خواننده بهشمار آورد.
خلاصه ماشینی:
نتیجه کلی مقاله این است که اسلوب معادله و شـرط تعلیـق بـه محـال، در سـبک هندی به خاطر نیاز به بیان رسا و روشن تجربه ها، اندیشه ها و مفاهیم عرفانی فراوان به کار رفته اند به گونه ای که می توان آنها را از برجسته ترین ویژگی های بلاغـی آثـار ادبی این دوره و از رازهای زیبـایی و ذوقپسـندی و تـأثیر زبـان آنهـا بـر خواننـده به شمار آورد.
در این شیوه از سخنوری، پیوند مصراعهای بیت از گونة پیوند تناظری است کـه در یک گزاره یا مصراع، شاعر حکمی را تجویز و تقریر می کند و در مصراع دیگر بـرای آن حکم ، دلیل و توجیه ادبی می آورد و در واقع سـند تأییـد آن محسـوب مـی شـود و معمولا یک طرف این معادلـه هـا محسـوس و طـرف دیگـر نامحسـوس اسـت و ذهـن خواننده به کمک گزارة محسوس، گزارة نامحسوس را درمی یابد.
در اسلوب معادله ، شـاعر در یـک مصـراع مطلب خاصی را که اغلب یک مفهوم عقلی و از نوع خبری است بیان می کند و در مصراع دیگر برای توضیح بیشتر آن و اثبات ادعای خود دلیل ادبی می آورد تا مفهوم بیـت بـرای خواننده ساده و قابل فهم شود.
نمونه هایی دیگر: فیض روشندل به نیک و بد برابر می رسد پرتو مه می فتد یکسان به آبـاد و خـراب (صائب ، ١٣٧٥، ج١: ٤٢٤) نازکخیال هم ز سخن می رسد بـه کـام گر تر شود ز آب گهـر ریسـمان خشـک (همان، ج٥: ٢٥١٦) در مثالهای بالا در هر دو سوی تشبیه ، جمله های خبری در حکم قالب هـایی بـرای بیان مفاهیم و مضامین شاعرانه هستند که از راه ارتباطی منطقی و با زیرساختی بلاغـی با یکدیگر پیوند برقرار می کنند و تصاویر حاصل از این نمونه ها برای همگان قابل فهـم و محسوس است .