چکیده:
فرا اخلاق تکاملی، مطالعات فلسفی نوظهور در باب ارتباط نظریه تکامل با فرااخلاق تکاملی است. هدف این مقاله، بررسی میزان تاثیر عوامل تکاملی در قلمروهای متفاوت فرااخلاق است وسعی دارد به این سوال پاسخ گوید: آیا نظریه تکامل (بر فرض صحت) توان تقویت یا تضعیف نظریههای فرا اخلاق را دارد؟ تحقیق حاضر چهار قلمرو مطالعات فرا اخلاق (معناشناختی، معرفتشناختی، هستیشناختی و روانشناختی) را از یکدیگر تفکیک کرده و به آراء تکاملگرایانی میپردازد که سعی داشتهاند از فرضیه تکامل در جهت پذیرش یارد برخی نظریههای فرا اخلاق بهره جویند.
یافتههای پژوهش نشان میدهد که دلایلی مانند اصل خست که فیلسوفان تکاملی به آن تمسک جسته تا وجود یا عینیت حقایق اخلاقی را انکار نمایند، نه تنها ناکافی، بلکه ناکارآمد است و با تکذیب نظریهها و یا توجیهات اخلاقی در دامان شکاکیت گرفتار آمده ، صدق گزارههای اخلاقی انکار میشود.از این رو کاربرد نظریه تکامل در قلمرو فرااخلاق بی نتیجه ونادرست است
خلاصه ماشینی:
اين امکان وجود دارد که فردي که چنين حکمي کرده است، تحتتأثير انطباقها و سازگاريهاي روانشناسانه تکامليافته مثل سازگاريهاي عاطفي باشد و تاريخ تکامل انسان باعث بسط و رشد اوصاف و حالات عاطفي وي گردد ـ چنين احتمالي در قلمرو احکام فلسفي يا رياضي وجود ندارد ـ اما حتي در مواردي که حکم اخلاقي کاملاً ميتواند از طريق احساسهاي غريزي تکاملي تبيين شود؛ مانند باور به الزامات و تعهدات خاص نسبت به مراقبت از فرزندان، تکامل ميتواند تبيينکننده تنها بخشي از رفتار اخلاقي آدمي باشد و بخشي از آن به شناخت اختياري و استدلال قانعکنندهاي که باعث انگيزش انساني براي انجام اين رفتار است، باز ميگردد.
با مثالي ساده ميتوان منظور را روشن ساخت: چرا بايد فردي خداباور دست از باورهايش بردارد؛ تنها به اين دليل که اشکال ابتدايي از باورهاي دينياش در اجداد هموساپينس او، بهطور غريزي تکامل يافته و ميتوان آنها را از طريق تأثيرات تکاملي و بهطور علّي تبيين کرد؟ آيا ما مجاز هستيم که به او بگوييم، اين باورها از غرايز او مستقل نيست و نيازي به تمسک به حقايق الهياتي ندارد؟ خداباور اگر نتواند باورهاي خويش را با استدلالهاي متقن اثبات کند، ممکن است بپذيرد که چنين اعتقاداتي ريشه در جهان خارج ندارد و تنها بايد با ديدگاههاي تکاملي تبيين گردد؛ اما اگر وي با تعمق کامل درباره باور به وجود خدا و از طريق براهين محکم مثلاً براهين جهانشناختي وجود او را اثبات کند، در اينصورت باورهايش را بهطور استدلالي و معقول حفظ ميکند و از آنها در جهت اعتبار معرفتي بخشيدن به مفهوم الوهيت استفاده ميکند؛ حتي اگر تبيينهاي تکاملي، جامعهشناسانه و روانشناسانه نيز در باب باور به خدا وجود داشته باشد؛ که وجود دارد.